هاینریش بل نویسندهی بزرگ معاصر آلمانی در 67 سالگی بر اثر یک بیماری طولانی عروقی در روز 27 تیر ماه 1364 درگذشت. سکوت گور، فریاد اعتراض او را هیچگاه خفه نتواند کرد، چرا که در سراسر زندگیاش چنان آثاری آفریده و از چنان محبوبیتی برخوردار بوده که او را همواره نزد دوستان و دشمنانش جاودانه ساخته است. همانگونه که خود او دربارهی گئورک بوشنر (شاعر و نمایشنامهنویس انقلابی قرن نوزدهم آلمان) گفته است، زندگی و آثار بل هم تحمل این آرامش و سکوت را ندارند. خاطرهی او چون شعلهای فروزان دل دوستدارانش را روشن میدارد و به آنان امید میدهد، امید بهروزی. بل هنرمندی طغیانگر و سرکش بود و همواره علیه روابط نامعقول تحمیلی و ضد بشری که در چارچوب دموکراسی غربی عرضه میشد، بهپا میخاست. باورهای جامعهی سرمایهداری آلمان را به باد طنزی گزنده میگرفت و در سخنرانیها، نقدهای ادبی، داستانهای کوتاه، نمایشنامههای رادیویی و رمانهای متعدد خود زورگویان را به محاکمه میکشاند و رسوا میکرد. موضوع نوشتهها و سخنرانیهای او همواره انتقاد از فاشیسم هیتلری و اوضاع اجتماعی آلمان سرمایهداری بعد از جنگ بود و اعتقاد داشت که نازیها هنوز هم تا سالهای سال در آلمان باقی خواهند ماند و با چنین برخوردی بود که به صورت عنصری مبارز و پیگیر در صحنهی سیاسی ـ اجتماعی آلمان فدرال درآمد ولی هیچگاه کارش به ماجراجویی سیاسی نکشید و به آرمانهای سالنی نیز تن نداد. علاوهبر بورژوازی بزرگ آلمان، لبهی تیز حملهی او همواره متوجه قشری بود که خود از میان آنان برمیخاست؛ یعنی قشر خرده بورژوازی و طبقهی متوسط که رو به رشد بود و مانند گذشته میتوانست پهنهی تبلیغاتی خوبی را برای نازیان نوپا باشد. بل در میان خوانندگان بیشمارش که بیشتر از همین قشر بودند، محبوبیتی کمنظیر داشت، زیرا که زبان را در خدمت به آنان بهکار گرفته بود. توانایی بل در نویسندگی این بود که میتوانست پیچیدهترین مسائل را به گونهای ساده بیان کند و با طنز بُرنده خود کژیها را بازگوید و این امید را به مردم وطنش میداد که میتوانند برای رسیدن به هدفهای خود، هوشیارانه با جامعه برخورد کنند تا راه را از چاه بازشناسند.
رمز موفقیت هاینریش بل این بود که همواره به مردم عشق میورزید و اگر خطابهای ایراد میکرد یا مقاله، داستان کوتاه و یا رمانی مینوشت، آزادی انسانها و رهایی آنان از بندهای موجود جامعهی بورژوازی آلمان را مد نظر داشت. رمانهای او همه مجموعهی خاطرههایی هستند که به یکدیگر پیوند خوردهاند و او آنها را به روایت درآورده است.
بل معتقد است انسانهایی که فاقد خاطره باشند به کابوسی دهشتناک، یعنی کابوس بیهویتی و بیتاریخی دچار میشوند و در این حال است که جامعه انسانها را به کنارههایش میفشرد و له میکند و بالاخره آنان را به انفعال میکشاند. عنصر تخیل و رؤیا در کارهایش نمودی برجسته دارد و خوانندگانش را به رؤیا و تخیل وامیدارد و فضاهای بکری را پیش روی آنان میگشاید که با شناخت قبلی آنان تفاوت دارد، و همین است که آنان به شور و شوق به زندگی واداشته میشوند و بنا به تعبیری سیاسی میشوند.
بُل دشمن شمارهی یک و بیامان کاتولیسیسم خشک و جزمی بود و با آنکه نسل در نسل تربیتی کاتولیکی داشت، علیه زورمندان کلیسایی دست به افشاگری زد. و همه جا کاتولیسم را دوش به دوش فاشیسم و سرمایهداری بزرگ به رسوایی میکشاند. بزرگمردی بود که آرامش و ستیزهجویی را هر دو در خود جمع داشت. بل سالها صدر کانون نویسندگان آلمان بود و جامعهی ادبی آلمان او را به عنوان پیشکسوت نویسندگان آلمان میشناخت، چرا که همواره در جهت دفاع از حقوق هنرمندان و نویسندگان فعالانه حضور داشت و فضای ادبی آلمان را با فعالیتهای ادبی ـ اجتماعی و سیاسی خود رونقی خاص بخشید. او در سال 1972 جایزهی ادبی نوبل را نصیب خود کرد.
آخرین رمان بزرگ بل به نام «محاصره از فرط دلسوزی» در سال 1979 انتشار یافت. این کتاب جامعهی آلمان غربی را در سالهای 70 بررسی میکند که چگونه تشکیلات وسیع امنیتی چنبرهی خود را بر سراسر زندگی مردم آلمان غربی میگستراند و هرگونه فعالیت خودجوش و آزادیخواهانه را سرکوب میکند و با بهوجود آوردن درگیریهای ساختگی تازه باعث سدّ رشد آگاهی میشود. بل در این کتاب دگرگونی و مسخ مردم را که با ارعاب و تهدید و خشونت پلیسی انجام میگرفت، فاش میسازد.
رمان دیگر او که آخرین دستاورد ادبی این نویسنده بزرگ است، قرار است بهزودی و متأسفانه پس از مرگ او منتشر شود. این رمان «زنان بر چشماندازهای رودخانه» نام دارد وگویا زندگی پر از تضاد همسران سیاستمداران آلمان غربی را در کنار رود راین به گونهای طنزآمیز مطرح کرده است.
در تلگرام تسلیت رئیس جمهور آلمان از حزب دموکرات مسیحی، یعنی حزبی که بل به گونهای خستگیناپذیر علیه آن و وابستگیهایش به کلیسا مبارزه میکرد، خطاب به همسر بل، خانم آنه ماری بل چنین آمده است: «… زندهیاد همواره حامی محرومان و ضعیفان و مخالف خودمداری بود. او فردی ناآرام و مبارزهجو بود و اغلب ـ برای دولت ـ دردسر فراهم میکرد ولی در عین حال انسانی بود در خور احترام. اعتراض بیباکانه، تعهد و هشیاری او، همواره هشداری بود برای مردم وطنش. جای او در اجتماع ما خالی خواهد ماند.»
(برگرفته از كتاب «هاينريش بل، گزيدهای از مقالات و سخنرانیهای ادبی و اجتماعی»، گردآوری و ترجمهی بیژن قدیمی)