بسم الله الرحمن الرحیم
۱- معاویه مسلمانان را چنان تربیت کرده بود که دین اسلام را اطاعت از خلیفه میدانستند … یکی از نتایج اعتقاد به آنکه هر چه حاکم میگوید دین است، به اینجا منجر شد که همان کسانی که از سپاه یزید روزانه پنج بار به سوی کعبه نماز میخواندند، پس از حمله به عبدالله بن زبیر در مکه، کعبه را به منجنیق بستند. در سال دوم حکومت یزید، مردم مدینه شورش کردند و ارتش یزید به مدت سه روز هر چه میتوانستند در مدینه انجام دادند. فرمانده لشگر یزید پس از بازگشت از مدینه و حرکت به سوی مکه برای جنگ با عبدالله بن زبیر، در راه گفته بود که «من کشتار اهل مدینه را در راه اطاعت خلیفه انجام دادهام و به این وسیله به خدا تقرب جستم.» شمر بن ذیالجوشن را که بعد از شهادت سیدالشهداء سرزنش میکردند در جواب گفت: «وای بر شما، کار ما اطاعت از خلیفه بود و اگر اطاعت نمیکردیم مثل این چهارپایان بودیم!» (برگرفته از انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجرانی، ص۱۳۳)
(وقایعی که به آن اشاره شده بعد از شهادت امام حسین(ع) واقع شدهاند. گفته شده در حمله به مدینه، که به واقعهی حرّه معروف است، هفتصد نفر از بزرگان مهاجر و انصار و آزادکردگانشان و هزاران نفر دیگر کشته شدند و هزار زن باردار شدند. مسلم بن عقبه، فرمانده لشگر یزید، سه روز شهر مدینه را برای سپاهیانش مباح اعلام کرد که بکشند و غارت کنند و تجاوز کنند.)
۲- سورهي سبأ، آيات ۳۲-۳۱: … و ای کاش بیدادگران را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شدهاند میدیدی [که چگونه] برخی از آنان با برخی [دیگر جدل و] گفتگو میکنند؛ کسانی که زیردست بودند به کسانی که [ریاست و] برتری داشتند، میگویند: «اگر شما نبودید قطعاً ما مؤمن بودیم.» کسانی که [ریاست و] برتری داشتند به کسانی که زیردست بودند، میگویند: «مگر ما بودیم که شما را از هدایت – پس از آنکه به سوي شما آمد – بازداشتیم؟ [نه،] بلکه خودتان گناهکار بودید.»
۳- امام صادق (ع): اگر بنیاميه کسی را نمييافتند که برايشان بنويسد و ماليات جمعآوری کند و برايشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود، هرگز نميتوانستند حق ما را سلب کنند. (ميزانالحکمه، ص ۳۳۸۱)
۴- هنگامی که معاویه در مسجد شام با مردم در مورد ولایتعهدی یزید سخن میگفت، هر یک از بزرگان قوم سخنی در اینباره گفتند. پس از اینکه عدهای صحبت کردند، شخصی برخاست و گفت: «ای امیر مؤمنان! ما را زبانآوری و سخنگویی نیست؛ تو امیر مؤمنان هستی؛ وقتی مُردی، یزید بعد از تو امیر مؤمنان است؛ هر کس هم که امتناع کند و نپذیرد،» شمشیرش را از نیام کشید و در هوا چرخاند و گفت: «برای او این است!» معاویه به او گفت: «تو زبانآورترین و بهترین این مردم هستی!» (برگرفته از انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجرانی، ص۱۲۰)
۵- امام باقر(ع) [درباره آیه «اینان دانشمندان و راهبان خود را به جای خداوند به الوهیت گرفتند…» (توبه، ۳۱) فرمود:] به خدا سوگند که برای ایشان نماز نگزاردند و روزه نگرفتند، بلکه از ایشان در معصیت خدا اطاعت کردند. (ترجمهي الحیاة، ج۲، ص۶۵۴)
۶- هنگامیکه زیاد بن ابیه از طرف معاویه حاکم بصره بود، در هنگام خواندن خطبه سنگی به سوی او پرتاب شد. دستور داد درهای مسجد را بستند و دستهای افرادی را که گمان میکردند سنگ را پرتاب کردهاند قطع کردند! به روایتی دستهای سی نفر یا هشتاد نفر قطع شد. این ماجرا در زمان حاکم دیگری هم تکرار شد و اين بار تنها دست پرتاب کنندهی سنگ قطع گردید. هنگامی که خاندان فردی که دستش قطع شده بود به معاویه شکایت بردند، او گفت:«من هیچگاه کارگزارانم را تنبیه یا قصاص نمیکنم، اما حق شما را از بیتالمال پرداخت مینمایم!» (برگرفته از انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجرانی، ص۱۰۹)
۷- مهمترین آثار قیام سیدالشهداء آن است که قداست خلافت شکسته شد و این را که مسلمانان خیال میکردند اطاعت از خلیفه دین است و خلفا را محترمتر از پیامبر(ص) میدانستند باطل کرد. این قداست به حدی رسیده بود که حجّاج در زمان عبدالملک در خطبهاش گفت: «آیا خلیفه و جانشین شما نزدتان مقرّبتر است یا فرستادهی شما؟» مقصودش از این سخن آن بود که پیامبر(ص) یک پیغامآور از جانب خدا بیش نبود در حالیکه عبدالملک خلیفهی خدا بر روی زمین است! (نقش ائمه در احیای دین – ۱۶ (شهید احیای دین)، سید مرتضی عسکری)
۸- چون معاویه میخواست برای یزید از مردم بیعت بگیرد، به عدهای از بزرگان حجاز از جمله امام حسین(ع) نامههای جداگانهای نوشت. او در نامه به امام حسین(ع) گفته بود: «از طرف تو اخباری رسیده است که هرگز گمان نمیکردم بدان گونه مطالب گرایش داشته باشی. شایستهترین مردم در وفاداری با کسی که همانند تو در شرافت و منزلت و بزرگی است (یعنی یزید) بیعت کردهاند. حال در امر خلافت منازعت نکن، از خدا بترس و این امت را فتنه مینداز و متوجه خود و دین خود و امت محمد باش!»
امام حسین(ع) در پاسخ نامهای به معاویه نوشت که قسمتی از آن نامه چنین است: «نامهات رسید. متذکر شدهای که از ناحیه من اخباری به تو رسیده که انتظار آن را نداشتی و گمان داشتی نسبت به آن امور رغبت نشان نمیدهم. نیکیها به دست خداوند است. اگر اراده کند آدمی را به سوی نیکی و سعادت راهنمایی میکند و اگر ارادهاش تعلق نگیرد راه هدایت را بر انسان مسدود مینماید.
در نامهات یادآور شدهای که در مورد من مطالبی به تو رسیده است. مطالب نادرست را افراد مغرض و سخنچین و جاسوس به تو رساندهاند که میخواهند جامعه را دچار تفرقه کنند. این گمراهان از راه راست خارج شدهاند و بر من دروغ و افترا بستهاند. من قصد جنگ و اختلاف ندارم، اما از جنگ نکردن با تو و حزب تو که از قاسطین (پیمان شکنان) هستند به خدا پناه میبرم. افراد ستمبارهای که اطراف تو را گرفتهاند داخل در حزب ستمگران و یاران شیطانند. آیا تو قاتل حُجر بن عَدی و یاران و دوستان او که اهل زهد و عبادت بودند نیستی؟ آنان برای از میان بردن بدعت و انجام امر به معروف و نهی از منکر به پا خاستند و تو از روی ظلم و ستمگری پس از اینکه با آنان پیمان بستی، پیمانت را شکستی و آنان را کشتی و خداوند را با خودت دشمن کردی … .
ای معاویه! گویی تو از این مردم نیستی و این مردم هم از تو نیستند … .
اکنون که از برکت جدم در آن مقام نشستهای و اینهمه جنایت و مفسده انجام میدهی، در نامهات برای من مینویسی که «امت محمد را گرفتار فتنه و آشوب مکن»؟ من فتنهای بزرگتر از حکومت تو مشاهده نمیکنم! در نامهات نوشتهای که متوجه خودت و دینت و امت محمد باش. به خداوند سوگند که من افضل از جهاد با تو چیز دیگری را نمیبینم. اگر بتوانم با تو جهاد کنم این کار برای من بهترین عبادت خواهد بود، و اگر نتوانم استغفار میکنم و توفیق جهاد با تو را طلب میکنم … .» (برگرفته از انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجرانی، ص۱۲۶)
۹-امام علی(ع): مردم چیزی از کار دین را برای سود دنیای خود وانگذارند مگر آنکه خداوند چیزی را که زیانش از آن سود بیشتر است پیشاپیش آنان آرد. (نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۶)