میشل کولون (Michel Collon)[1]
درکار نگارش این کتاب[2] که بودم، از همکارانم خواستم از مردم کوچه و بازار در بروکسل، به صورت تصادفی، بپرسند که آنها درباره تاریخ و موقعیت اسرائیل چه میدانند. پاسخها فاجعهبار بود و همه حاکی از جهل و عدم اطلاع؛ اما این جهل عمومی ناشی از تصادف نیست، بلکه نتیجه 60 سال تبلیغات رسانههای گوناگون اروپایی است که خود را بهترین میانجیهای اطلاعرسانی دنیا میدانند و کارشان در این باره چیزی جز بازتاب سیاستهای تبلیغاتی و پروپاگاندای اسرائیل نیست؛ امری که خود نشان میدهد که آنها برای مردم و آگاهی آنان هیچ اهمیتی قائل نیستند.
من این پروپاگاندا را در سطوری که در پی میآید به صورت ده دروغ بزرگ رسانهها خلاصه میکنم؛ ده دروغ بزرگی که برای توجیه موجودیت و اقدامات اسرائیل جعل شده است:
اسرائیل یك پروژه استعماری
دروغ نخست؛ میگویند اسرائیل در واکنش به قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم به وجود آمده است.
این کاملاً غلط است. اسرائیل در حقیقت یک پروژه استعماری است که در کنگره یهود در شهر بال (سوئیس) در 1897 منعقد و تصویب شد و ناسیونالیستهای یهود تصمیم گرفتند فلسطین را به استعمار خویش درآورند. در آن زمان واژه استعمار و کولونیالیسم شرمآور نبود، آنها به قدرتهای استعماری آن زمان روی آوردند تا از این پروژه پشتیبانی کنند. امپراتوری عثمانی چندان علاقهای به این پروژه نداشت و به آن اهمیتی نمیداد، اما برعکس، امپراتوری انگلیس بسیار به این طرح علاقهمند بود، چون میخواست در قلب جهان عرب یعنی درست بین دو شرق و غرب این منطقه، یعنی در فلسطین، کولونها (مهاجرینی) مستقر شوند تا مصر را ـ که قدرتی بود ـ تضعیف کنند و کنترل کانال سوئز را خود در دست داشته باشند تا بتوانند به مستعمرات دیگر خود اسلحه بفرستند. بعدها، ایالاتمتحده حمایت از پروژه استعمار فلسطین را بهعهده گرفت، چون هدفش دسترسی به نفت خاورمیانه بود. بنابراین برپایی دولت اسرائیل نه ناشی از جنگ جهانی دوم، بلکه مربوط به یک پروژه استعماری است که از مدتها پیش طرحریزی شده بود. باید یادآوری کرد که در همان دوره تاریخی، قدرتهای استعماری اروپا سراسر آفریقا را مانند یک کیک معمولی بین خود تقسیم کرده بودند. در سال 1885 کنفرانسی از قدرتهای استعماری با شرکت بریتانیا، فرانسه، بلژیک، پرتقال، آلمان در برلین، در ارتباط با آفریقا برپا شده بود که البته از هیچ آفریقایی برای شرکت در کنفرانس دعوتی به عمل نیامده بود. آن دوره، دورهای استعماری است و اسرائیل یک پروژه استعماری. این را به روشنی باید گفت.
بازگشت یهودیان به سرزمین خویش!؟
دروغ دوم: میگویند یهودیان به سرزمین نیاکان خود که در سال 70 میلادی از آن طرد شدند بازمیگردند. این هم یک افسانه است، زیرا من با مورخ معروف اسرائیلی «شلومو ساند» و مورخین دیگری گفتوگو کردم، آنها تأکید میکنند که exode یا خروج در کار نبوده و بنابراین retour یا بازگشت بیمعناست. تحولات سیاسی و اجتماعی و نیز حملههای دشمنان وجود داشته، اما جمعیت ساکن در فلسطین در زمان باستان از منطقه بیرون نرفته است[3]. در واقع، نوادههای جمعیت یهودی عهد باستان در فلسطین، در میان فلسطینیهای امروز زندگی میکنند. آنانی که گفته میشود به سرزمین خود بازمیگردند، کسانی هستند اصلیتشان به اروپای غربی، شرقی و شمال آفریقا باز میگردد. همانطور که شلومو ساند میگوید: ملت یهود وجود ندارد. نه تاریخ مشترک و نه زبان و فرهنگ مشترک، بلكه دین آنها مشترک بوده و با دین، ملت درست نمیشود.
فلسطین هر چیزی بود جز بیابان
دروغ سوم: گفته میشود اگر مهاجران یهودی رفتهاند و آنجا را مستعمره کردهاند مهم نیست، زیرا فلسطین سرزمینی خالی و غیرمسکونی بوده است. این هم دروغ بزرگی است. اسناد و شاهدان تأکید میکنند که در اوایل قرن 19، فلسطین دریای گندم بوده و محصولات کشاورزی آن مانند روغن، صابون و پرتقال معروف یافا به فرانسه صادر میشده است. وقتی کولونهای یهودی و نیروهای انگلیسی میخواستند در آنجا مستقر شوند، دهقانان فلسطینی حاضر نمیشدند زمینهای خود را رها کنند و به آنان تسلیم شوند. بین آنان و تازهواردان درگیریهای متعدد رخ داد. تظاهرات، شورش، اعتصاب عمومی و مبارزات چریکی پیش آمد و بسیاری کشته شدند. فلسطین هر چیزی بوده جز بیابان! مقاومت اهالی را تنها با سرکوب بسیار سختی در هم شکستهاند که اشغالگران انگلیسی و سپس صهیونیستها مرتکب شدهاند.
فلسطینیها به میل خود فلسطین را ترك كردند!!
دروغ چهارم: کسانی میگویند اینکه گفتید قبول، اما فلسطینیها به میل خود آنجا را ترک کردهاند. این هم دروغی بزرگ و سخنی نادرست است. من زمانی اینطور فکر میکردم، و کسان زیادی چنین باوری داشتند که خود ناشی از تبلیغات اسرائیلی بود؛ تا زمانیکه «مورخین جدید اسرائیلی» مانند بنی موریس، ایلان پاپه و دیگران پیدا شدند که گفتند ابداً چنین نیست، بلکه فلسطینیها را با اعمال خشونت تمام، ترور و عملیات منظم و پیوسته از سرزمین خویش طرد و اخراج کردهاند تا این سرزمین از سکنهاش خالی شود. آری این افسانهایست که تحریف تاریخ است و اسرائیل آن را همواره از انظار پنهان نگاه داشته است.
نه دموكراسی و نه قانون، بلكه پروژه توسعهطلبانه
دروغ پنجم: درباره وضع امروز میگویند که اسرائیل تنها دموکراسی در خاورمیانه است و بنابراین باید از آن دفاع کرد، زیرا «دولت قانون» است. به نظر من اسرائیل دولت قانون نیست، بلکه تنها دولتی در جهان است که هیچ قانونی محدوده مرزهای آن را مشخص نمیکند. در تمام کشورهای دنیا قانون اساسیای وجود دارد که معلوم میکند قلمرو کشور تا کجاست و فراتر از آن در قلمرو آن نیست، اما اسرائیل چنین وضعی ندارد، زیرا پروژهای است توسعهطلبانه که مرز و محدودهای ندارد و قانونش کاملاً نژادپرستانه است؛ نژادپرستیای مبتنی بر اینکه اسرائیل دولت (یا کشور) یهود است و غیریهودیان شهروندان مادون انسانند. چنین قانونی خود نفی و نقض دموکراسی است، پس اسرائیل را به هیچرو نمیتوان دموکراسی نامید، بلکه همان استعمار است و دزدی اراضی دیگران؛ پاکسازی قومی اهالی فلسطین است و نباید آن را بهعنوان دموکراسی پذیرفت. البته خواهند گفت اسرائیل پارلمان و رسانههای گروهی دارد و امکان انتقاد از دولت وجود دارد. اینها درست، اما یک دولت که برپایهٔ غصب و دزدی سرزمین دیگران استوار باشد، درواقع، دموکراسی بین دزدان و غاصبان است تا ببینند چگونه میتوانند به دزدی ادامه دهند! این را نمیتوان دموکراسی نامید، بلكه استعمار و دیکتاتوری است.
جریان بیدردسر نفت
دروغ ششم: میگویند هدفی که آمریکا در حمایت از اسرائیل دارد همانا حمایت از دموکراسی در خاورمیانه است. میدانیم که آمریکا سالانه 3 میلیارد دلار به اسرائیل کمک نظامی میكند تا همسایگانش را بمباران کند. اگر آمریکا خواستار حمایت از دموکراسی است، پس جز آمریکا چه كسی دیکتاتوریهای عربستانسعودی، کویت و دیکتاتوری حسنی مبارک را در مصر ـ که همه دستشان به خون مردم آغشته است ـ حفظ و نگهداری میکند؟ درواقع، آنچه آمریکا در منطقه میخواهد نه دموکراسی، بلکه جریان یافتن بیدردسرِ نفت است. از بین کسانی که در کتاب با آنها گفتوگو کردهام، نوام چامسکی و سمیر امین این نکته را به روشنی بیان میکنند. آمریکا خواهان کنترل جریان نفت است و با سرکوب میخواهد هر مانعی را از سر راه آن بردارد و کسانی را که نمیخواهند نفت خود را به رایگان در اختیار آمریکا قرار دهند درهم بکوبد. این را در جنگ عراق و دیگر تجاوزهای آمریکا دیدهایم، اما باید گفت که آمریکا نمیتواند به هرجا خواست حمله کند و هرکسی را که از او خوشش نمیآید بهراحتی حذف کند. نوام چامسکی در گفتوگویش، اسرائیل را ژاندارم منطقه نامیده است. آمریکا با کودتا علیه مصدق که منتخب مردم بود دیکتاتوری شاه را بر ایران تحمیل کرد، اما سرانجام نفوذ خود در ایران را از دست داد. آمریکا تنها اسرائیل را در منطقه دارد و به همین دلیل از آن دائماً حمایت میکند. هر زمان که اسرائیل قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد، مقررات ملل متحد و برابری بین افراد انسانی را نقض میکند آمریکا از آن دفاع میکند. روشن است که این یک جنگ اقتصادی است که آمریکا ادامه میدهد.
امریكا در پی توافق اسرائیل و فلسطینیها؟!
دروغ هفتم: وانمود میکنند که آمریکا در جستوجوی توافقی بین اسرائیلیها و فلسطینیهاست. این هم صددرصد نادرست و دروغ است. خاویر سولانا که وزیرخارجه اتحادیه اروپا بود چندی پیش خطاب به اسرائیل اعلام کرد که «شما دولت بیستویکم اتحادیه اروپا هستید»، صنایع تسلیحاتی اروپا با صنایع تسلیحاتی اسرائیل همکاری میکنند و آن را تأمین مالی میكنند. کارفرماهای فرانسوی مانند لاگاردر و داسو که به سارکوزی بسیار نزدیک هستند با اسرائیل همکاری تسلیحاتی دارند. برعکس، وقتی فلسطینیها دولت خود را در انتخابات برگزیدند اروپا حاضر نشد آن را به رسمیت بشناسد و به اسرائیل بارها چراغ سبز نشان دادند که غزه را بمباران کند، بنابراین باید بر همه روشن باشد که وقتی رهبران اسرائیل مانند اولمرت، باراک و… غزه و کلاً فلسطینیها را بمباران میکنند، سارکوزی و آنجلا مرکل و دیگران نیز در جنایت شریکند.
بهانه یهودیستیزی
دروغ هشتم: وقتی شما این حرفها را میزنید و تاریخ و سرگذشت اسرائیل و فلسطینیها را میگویید و وقتی منافع آمریکا را بهخوبی در این ماجرا نشان میدهید میگویند شما «یهودیستیز» هستید تا دهانتان را ببندند. باید بهروشنی گفت که وقتی از دولت اسرائیل انتقاد میکنیم نهتنها نژادپرست و یهودیستیز نیستیم، بلکه برعکس از دولتی انتقاد میکنیم که برابری انسانی بین یهودی، مسیحی و مسلمان را زیر پا میگذارد و درنتیجه، صلح و آرامش را بین موجودات انسانی یهودی، مسیحی و مسلمان نقض میکند. به این دلیل است که باید دولت اسرائیل را از ارتکاب این جنایت بازداشت، زیرا استراتژی او چیزی جز اشاعه کینه و نفرت نیست.
اشغالگری، خشونت و مقاومت مشروع
دروغ نهم: رسانههای گروهی پاسخ میدهند که فلسطینیها عامل خشونت و تروریسماند. حرف ما این است که خشونت یعنی همان استعمار، یعنی اشغالگری ارتش اسرائیل و سیاستی که از فلسطینیها زمین، خانه و هرآنچه را که داشتهاند دزدیدهاند. این ارتش اسرائیل است که با ممانعت از اینکه فلسطینیها یک زندگی عادی داشته باشند به خشونت دست میزند. در سرِ راه به خانه، مزرعه، کارخانه، بیمارستان و اداره، با پستهای بازرسیای (checkpoint) روبهرو هستید که گاه چند ساعت یا یک روز تمام در آنها معطل میشوید. هستند زنانی باردار که درنتیجه همین معطلیها به بیمارستان نرسیده و خود یا بچهشان جانشان را از دست دادهاند. خشونت یعنی اشغالگری. توجه کنیم که سازمان مللمتحد در متون اساسی خود برای کلیه خلقهای تحت ستم و استعمارزده این حق را به رسمیت میشناسد که به هر طریقی که خود آن را درست تشخیص میدهند، در برابر اشغالگر مقاومت کنند. بنابراین مقاومت امری است مشروع و خشونت که همان اشغالگری است غیرقانونی و نامشروع.
هر شهروند یك رأی، دموكراسی واقعی
دروغ دهم: مسئلهای که غالباً مطرح میشود این است که در برابر این همه کینه و نفرت که توسط اسرائیل و همدستان او اشاعه داده میشود گویا دیگر راهی جز ادامه همین وضع نیست، زیرا هیچ راهحلی وجود ندارد. باید دانست که راهحل وجود دارد؛ سازمانهای بزرگ فلسطینی از همان دهه 1960 [منظور سازمان الفتح در سال 1968] پیشنهادی بسیار دموکراتیک و ساده دادند، یعنی یک دولت بدون تبعیض و حقوق مساوی بین یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و لائیکها. این همان تعریف درست دموکراسی است: یک نفر (مرد یا زن)، یک رأی. اسرائیل همواره این راهحلها را رد کرده و برعکس، اقدام به زندانیکردن یا قتل و ترور نهتنها رهبران حماس، بلکه رهبران الفتح، جبهه خلق فلسطین و نیز جبهه دموکراتیک و… کرده است. اسرائیل حاضر به مذاکره نیست و اگر دلیلش را جستوجو کنیم پی میبریم که تنها دلیل این است که اسرائیل در خدمت جریان یافتن نفت به آمریکاست. این جنگی اقتصادی، جنگی به خاطر نفت و منافع چند ملیتیهاست.
تنها چیزی که میتواند این روند را متوقف کند همانا فشار مردمی و شهروندی بر دولتهایی است که همدست اسرائیل هستند؛ در آمریکا، اروپا و هر جای دیگر. فشار روی رسانههای گروهی که از بیان حقیقت و فاشگویی سرباز میزنند و افزون بر آن، بهکارگیری اینترنت یا هر وسیله دیگری مانند آنچه ما انجام میدهیم، یعنی انتشار خبرنامه درباره فلسطین و… هرکسی باید دست به روشنگری بزند، دروغزنیهای رسانهها را افشا کند تا بتوان به وضعیتی رسید که راهحلی جهت استقرار صلح در خاورمیانه به دست آید و پیاده شود.
(مجلهی «چشم انداز ایران»، شماره 63، شهریور و مهر ماه 1389 – همراه با اندکی ویرایش در ترجمه با توجه به متن اصلی)