(Gaza strip)[1]درباره جیمز لانگلی،کارگردان و تهیه کننده فیلم مستند نوار غزه
جیمز لانگلی در سال 1972 به دنیا آمد و فیلمسازی را در دانشگاه روچستر و وسلیان در آمریکا و مؤسسه روسی سینماتوگرافی در مسکو گذراند. او وقتی مستند قابل قبولی نیافت که بتواند اطلاعات مفید و مطمئنی از وضعیت فلسطین به دست بدهد، تصمیم گرفت به نوار غزه برود تا واقعیت را از نزدیک تجربه و گزارش کند. او در ژانویه 2001 (همزمان با به قدرت رسیدن شارون و در جریان بودن انتفاضه دوم) سفرش را آغاز کرد و فکر کرد میتواند در مدت دو هفته مقدمات فیلم مورد نظرش را تهیه کند، اما بلیت برگشتش را عقب انداخت و تا سه ماه بعد در چادرهای صلیب سرخ در نوار غزه ماند. او در این مدت 75 ساعت فیلم گرفت.
اغلب شبکه های تلویزیونی آمریکا از پخش این فیلم خودداری کردند. شبکه بی بی سی یک دقیقه از این فیلم را در مستندی به نام «سلاح های مخفی اسرائیل» پخش کرد؛ مستندی که سازندگان آن از طرف اسرائیل در لیست سیاه قرار داده شدند و اجازه مصاحبه با مقامات اسرائیلی از آنان سلب شد. لانگلی بعد از ساخت نوار غزه به عراق رفت تا مستندی به نام «عراق قطعه قطعه» را بسازد
در این سرزمین، زندگی مردم، عادی نیست. اینان جنگ، مرگ و مبارزه را از کودکی تجربه میکنند. شاید برای همین است که سخنان کودکان نوار غزه، رنگ و بوی دیگری دارد؛ آنها ظلم و عدل، حق و ناحق، یأس و امید را در لحظه لحظه زندگیشان تجربه میکنند. کودکی حدوداً 10 ساله در جایی از فیلم میگوید: «ما توی غزه محاصره شده بودیم. خونههامون توی اردوگاه البریج است. اینجا باید خونه عمویمان بمانیم. دو روزه مدرسه نرفتیم. میدانی، به خاطر اشغال یهودیها، اسرائیلیها. اونها راهها را میبندند و خونهها را خراب میکنند. خوب هرکاری دلشون بخواد میکنند. اما بستن راه روی بچه ها دیگه خیلی زیادهرویه!»[2] و بعد کودکانه میخندد، میدود و دور میشود.
کارگردان این فیلم، به میان مردم فلسطین رفته است و روایتی از زندگی مردم در نوار غزه را نشان میدهد که احتمالاً برای بسیاری از ما تازگی دارد. این مردم به خاطر ستمی که بر آنان رفته مأیوس یا پرکین نیستند، در عین حال در شرایطی دشوار و ظالمانه به سر میبرند؛ شرایطی که بیرون آمدن از آن به تنهایی برایشان ممکن نیست و یاری دیگر مردم جهان را می طلبد. در جایی از فیلم، کاروانی از مردم فلسطین را میبینیم که به خاطر مسدود شدن راه اصلی توسط اسراییلیها، باید پیاده یا با ماشین از مسیر دشوار کنار دریا عبور کنند. «ما به خاطر ظلم و استعمار یهود، مجبوریم از راه ساحل بیاییم. اونها راهها و مرزها را بستند. اما بگذارید در را ببندند، ما از پنجره میآییم. اگر پنجره ها رو ببندند، ما از زیر موجها میآییم. انشاءالله اون ها هم به صلح رو بیارند. خدا خودش باعث صلح بشه.» (مردی فلسطینی)
محمد حجازی، کودکی که در فیلم حضور پررنگی دارد، 13 ساله است و کار میکند. او به همراه پدرش مخارج خانواده را تامین میکند. پدر محمد چند سال پیش زندانی شده و البته الان آزاد است. محمد درباره زندانی شدن پدرش میگوید: «در انتفاضه اول که ما بچه بودیم آنها آمدند و پدرم را بردند. چون وقتی بچه بود به یهودیها سنگ پرتاب میکرد، درست مثل من. وقتی خواستیم ببینیمش اسرائیلیها جلومون رو گرفتند. غذاهایی رو که براش آورده بودیم ریختند بیرون. گفتند ممنوعه. به مادرم اجازه ندادند او رو ببینه. فقط ما بچهها. رفتن زنها ممنوع بود. به پدربزرگم خدا بیامرز هم اجازه ندادند که بیاد. کتکش زدند و بیرونش انداختند.»
در جایی از فیلم، چند پسربچه که بعضی از آنها روزنامه فروش هستند دور هم جمع شدهاند و در روزنامه خبر پیروزی شارون در انتخابات را میخوانند. یکی میگوید: «فردا موشکباران را شروع میکنند…» و محمد حجازی جواب میدهد: «اگر خدا یکی از فرشتههای انتقامش رو بفرسته، میدونی بالهاش چقدره؟ اندازه تمام دنیا، تانک در برابرش هیچه…»
اودر فیلم توضیح میدهد که چگونه صمیمیترین دوستش کشته شده است و بسیاری از دوستانش را هم طی مدت تولید این فیلم از دست میدهد؛ کودکانی که هر کدام به طریقی کشته میشوند.
بسیاری از آسیب دیدگان هر روزه، کودکان هستند
«اونها شروع کردند به تیراندازی. ما رفتیم نزدیکتر تا سنگ پرتاب کنیم. من جلوتر رفتم و اونها هم شروع کردند به تیراندازی. افتادم و اونها به پام تیر زدند.» (به نقل از پسربچهای در بیمارستان که در تظاهرات تیر خورده است.)
در جایی از فیلم این ماجرای دردناک روایت میشود: به خاطر دو شیئ شبیه دستکش بوکس که یک تانک اسراییلی در جایی میاندازد، یک کودک فلسطینی میمیرد و در تصویر دیده میشود که شکم او بر اثر انفجار تخلیه شده است. ماجرا این طور بوده که بچههایی که این دستکش ها را پیدا میکنند، سعی میکنند فلز داخل دستکشها را بیرون بیاورند تا آن را بفروشند و در این میانه دستکش منفجر میشود. کودکی که برادر او در این ماجرا کشته شده است، میگوید:
«از مدرسه فرار کردیم و رفتیم دروازه صلاحالدین تا سنگ پرتاب کنیم. بعدش یک تانک اومد. من و (برادرم) یحیی بودیم و دو تا بچه دیگه. فرار کردیم سمت مسجد النور. وقتی تانک اومد قایم شدیم. اونجا بود که دستکشها را دیدیم. دو تا دستکش بوکس. تانک که از کنارش رد شد ما برش داشتیم. من گفتم میرم مراقب باشم یهودی ها برنگردند. بچهها دور دستکشها جمع شدند. بعد صدای انفجار شنیدم. یحیی پرتش کرده بود طرف دیوار و برگشته بود طرف خودش و خورده بود توی شکمش … دویدم و اومدم. یحیی را که دیدم غش کردم…»
استفاده اسرائیل از انواع سلاح ها؛ از گاز اشکآور تا گاز اعصاب
یک دختر جوان میگوید: «من و خواهرم اینجا بودیم. و اونها داشتند نارنجک گازی میزدند… ما فکر نمیکردیم گاز سمی باشد، فکر کردیم دوده. … اول دود سفید بود. بعد زرد. بعد دود سیاه. مزهاش توی دهنم مثل شکر بود. یک مزه شیرین. اصلا بدمزه نبود…»
«بیمارهایی که توی این بیمارستان دیدیم و اغلبشون هم جوان بودند، علائم عصبی همراه با گرفتگی عضلات بدن از خود نشان میدهند. اسپاسم باعث میشه بدن خشک بشه، یا بدتر به حالت کمانی سفت بشه. بعد از این مرحله دچار یک آرامش عضلانی میشوند، تقریبا از کارافتادگی کامل همه عضلات و دردهای طاقتفرسای گوارشی مثل دل درد و دل پیچه و اختلالات رفتاری و هیجانهای مقطعی بیش از حد و از این نوع مشکلات.» (دکتر هلن بروزا، پزشک فرانسوی، از سازمان پزشکان بدون مرز)
یک زن که دخترش در معرض این گاز قرار گرفته است میگوید: «اسرائیل میگه این گاز اشکآوره. اما این گاز اشکآور نیست. ما توی انتفاضه اول گاز اشکآور دیدیم. توی این انتفاضه هم همینطور. اما این جوری نبودند. این گازیه که ما تا حالا هیچ وقت ندیدهایم. دود سیاهی که اولش بو نداره اما بعد نشونههاش رو میبینید. ما دارویی میخواهیم که این اثرات را معالجه کند…»[3]
شب است و خانه ها ویران می شوند، با موشک یا بولدوزر…
شب است. با بولدوزر خانهها را خراب و درختها را ریشهکن میکنند. اگر کسی در خانه بماند زیر آوار دفن میشود. با راکت، همه جا را میزنند. تیرباران…. موشک باران…. بیمارستانها پر از زخمی…. مردم نوار غزه شب و روز ندارند….
«دیروز صبح یک بولدوزر شروع به کار کرد. خیلی نزدیک اینجا آمد. بعدش بین ما و یهودیها دعوا شد. … اونها یک تانک هم آورده بودند. تا شب هم صدای درگیری و تیراندازی میاومد.» (یک کودک از شهر خان یونس)
زنی آواره در چادری میان خرابهها میگوید: «…همینطور که خودتون میبینید، یهودیها همه راهها را بستند. مثلا من رفته بودم خیاطی یاد گرفته بودم. میخواستم کار کنم و حالا…. همه دنیا تعطیل شده. نه لباسی، نه ماشینی، نه هیچی. … برادرم نجار بود حالا بیکاره. ابزار کار نداره. همه چی باید از زیر دست یهودی ها رد بشه. همه چیز. هروقت از تلویزیون برای فیلمبرداری میآیند، کلماتی رو که خودشون دلشون میخواد انتخاب میکنند، بقیهاش رو نشون نمیدهند…. ما فقط یک چیز میخواهیم. این که یهودیها راحتمون بگذارند، فقط همین.»
و زنی دیگر: «ما فقط میخواهیم جدا از هم زندگی کنیم. تنها راه حل ما اینه که جدا زندگی کنیم. … در واقع الان توی فلسطین آیندهای وجود ندارد. اسرائیل نمیخواد اجازه بده دولت مستقل ما تشکیل بشه. اونها میخواهند ما را اخراج کنند. اما محاله، حتی اگر بمیریم هم از این جا نمیرویم، هیچ وقت. اگر قراره بمیریم، خوب باشه بمیریم. اصلاً مهم نیست اونها چطوری ما رو محاصره میکنند. مهم نیست اونها میخواهند چه کار کنند، ما هیچ وقت سرزمینمون رو ترک نمیکنیم.»
«اصلاً کدوم کشوری ما رو قبول میکنه؟ میدونی، ما شش ماهه بی خانه هستیم. و کشورهایی که فلسطینی دارند بعد از توافق، فلسطینیها رو بیرون میاندازند. …»
«دیگه کافیه. درختهایی که اونا قطع کردند، آدمهایی که کشتند، … دیگه چه کار میخواهند بکنند؟ اونها پنج هزار تا درخت رو قطع کردند، درختهای زیتون، نخلهای خرما. پدرم میگفت توی راه خان یونس، اونها درختهایی رو بریدند که اندازه جد پدربزرگ من سن و سال داشته است. اونها درختهایی رو قطع کردند که مال جد سه نسل قبل من بوده است… اونها دارند درختها رو قطع میکنند. درختهای صلح را، درختان زیتون.»
***
نکاتی درباره فیلم
فیلم، مستندی رنگی است و طی مدت 74 دقیقه، زندگی مردم نوار غزه و وقایع مهمی که هر روز در این سرزمین رخ می دهد را از نزدیک روایت میکند؛ از این جهت کمتر مستندی میتوان یافت که از زبان مردم فلسطین چنین گویا و ساده سخن گفته باشد. کودکان نقش مهمی در روایت فیلم دارند که بر میزان تأثیرگذاری فیلم و صداقت روایتها میافزاید. در این مستند از ابزارهایی مانند موسیقی، انتخاب صحنههای خاص و مؤثر از وقایع، یا استفاده از جلوههای ویژه به طور جدی استفاده نشده است؛ این موضوع معایب و محاسنی دارد. از جمله محاسن آن سادگی، صراحت و واقعی به نظر رسیدن فیلم است. اما ریتم نسبتاً کند فیلم، گاهی ممکن است برای مخاطبی که به فیلمهای معمولی با ضرباهنگ تند عادت دارد خسته کننده باشد.
بررسی این فیلم را میتوانید در مقاله زیر مطالعه نمایید:
http://electronicintifada.net/content/film-review-james-longleys-gaza-strip-2002/3451
ضمنا می توانید این فیلم را به صورت رایگان از طریق لینکهای زیر مشاهده کنید:
http://www.daylightfactory.com/
این فیلم دارای زیرنویس فارسی است و توسط موسسه رسانهای روایت منتشر شده است.
- منابع این قسمت: http://electronicintifada.net/blogs/ali-abunimah/james-longleys-brilliant-documentary-gaza-strip-now-free-onlinehttp://en.wikipedia.org/wiki/James_Longley_(filmmaker)http://www.amazon.com/Gaza-Strip-James-Longley/dp/B00008O35Shttp://electronicintifada.net/content/bbc-transcript-israels-secret-weapon-part-1/4659http://electronicintifada.net/content/dispersing-demonstrations-or-chemical-warfare/5152http://electronicintifada.net/content/bbc-transcript-israels-secret-weapon-part-2/4661
- تمام نقل قولها برگرفته از فیلم نوار غزه و سخنان مستقیم مردم حاضر در آن است. تصاویر استفاده شده نیز صحنه هایی از فیلم هستند. ↑
- برای اطلاعات بیشتر در زمینه استفاده اسرائیل از گاز اعصاب (nerve gas) در حمله به غزه، میتوانید به این مقاله مراجعه کنید:http://electronicintifada.net/content/what-gas-israel-using/4722 در این رابطه همچنین میتوانید فیلم مستند «سلاحهای مخفی اسرائیل» را از اینجا مشاهده نمایید:http://topdocumentaryfilms.com/israels-secret-weapon ↑