چند ماهی بود که وارد یک شرکت مهندسی مشاور شده بودم. من که پیش از آن در شرکت مهندسی دیگری کار طراحی پل میکردم، در این شرکت جدید هم همان زمینهی کاری را ادامه میدادم. روزی، یکی از همکارانم را دیدم که در حال نهاییسازیِ نقشههای یک پل برای ارسال به کارفرما بود. در حال نگاه کردن به نقشهها، متوجه شدم که ابعادِ تیرِ سرستون[1]، آنقدر ظریف است که با توجه به تجربهی من، بارِ وارده بر پل را تحمل نخواهد کرد و در صورت ساخت چنین پلی، وقوع فاجعه حتمی خواهد بود.
نام طراحِ پل را روی نقشه دیدم و از دوستم دربارهی او سؤالاتی پرسیدم. او در جواب گفت: «بله، طراح این نقشهها، برادر یکی از مدیرانِ اصلیِ شرکت و از مهندسان بسیار باسواد و باتجربهی این شرکت است.» از دوستم پرسیدم که آیا دفترچه محاسبات پل را هم داری؟ با نگاه کردن و بررسی دفترچهی محاسباتِ پل، متوجه شدم که در عملیات، اشتباه محاسباتی سادهای رخ داده است و به همین دلیل است که ابعادِ تیرِ سرستونِ پل، غلط ارزیابی شده و نازک در نظر گرفته شده است.
نمیدانستم چهکار کنم. من در آن شرکت تازهوارد بودم و سابقهام هم در طراحی پل سه سال بیشتر نبود. حالا باید کارِ یکی از باسوادترین افراد شرکت را نقد میکردم. در من ترسهایی ایجاد شده بود. از برخوردِ مدیران و یا حتی اخراج شدن میترسیدم. اما از سوی دیگر، تصوّرِ تخریب و سقوط پل بهدرون رودخانه آرامام نمی گذاشت (پل بر روی رودخانه کارون در حال ساخت بود).
به اتاق کارم رفتم. به این فکر کردم که چه کاری میتوانم بکنم. بالأخره، بعد از مشورت با یکی از همکارانم، به این نتیجه رسیدم که به سراغ مدیر اصلی شرکت بروم.
به اتاق مدیر رفتم و گفتم: «…به خاطر علاقهای که به این موضوع دارم، مشتاق شده بودم تا ابعاد تیر را حساب کنم. اما هر چه حساب میکنم محاسبه من با ابعاد ارائه شده در دفترچه محاسبات جور در نمیآید.» مدیر هم در جواب گفت: « خَب بگذار من هم یکبار دیگر ابعاد تیر را حساب کنم.» و ماشین حسابش را از کشوی میز بیرون آورد و شروع به حساب و کتاب کرد.
- بله، فکر میکنم درست است. من هم این ابعاد را بهدست نمیآورم.
و مجدداً محاسبه کرد و گفت: «به نظرم اشتباهی رخ داده است. به برادرم زنگ میزنم که آن را درست کند» و از من تشکر کرد.
چند روز بعد از این ماجرا، مدیر من را به اتاق خودش خواست و گفت: «آیا میتوانی کار طراحی عرشهی[2] همان پلی که چند روز قبل دربارهی تیرکهایش حرف زدیم را تو انجام دهی؟»
به خاطر ماجرای آن روز، اعتماد مدیر به من زیاد شده بود و او تصمیم گرفته بود تا قسمت اصلیتر و سختتر طراحی پل، یعنی طراحی عرشهی فلزی آن را به من بسپارد.
برخی نکات قابل توجه
- نحوهی مواجهه و بیان ما در برابر اشتباهات دیگران، در اینکه مسألهی مورد نظر چه سرانجامی پیدا کند، تاثیری غیرقابل انکار دارد. آشکار کردن اشتباه اگر به قصد مچگیری باشد یا به نحوی فضلفروشانه انجام شود، میتواند باعث بروز مقاومت و موضعگیری در مخاطب شود. ممکن است در بسیاری از موقعیتها، علی رغم وجود بیان مناسب، طرف مقابل حاضر به پذیرش و اصلاح اشتباهات موجود نباشد و با عوض کردن نحوهی بیان هم چیز چندانی تغییر نکند. اما در هر حال، گفتگو در فضایی محبتآمیز و همدلانه، میتواند برای مخاطب شرایطی را فراهم کند تا اشتباه صورت گرفته را راحتتر پذیرفته و آن را اصلاح نماید. عیسی (ع) میفرماید: «به عیب دیگران همچون پادشاهان منگرید بلکه همچون بندگان بنگرید.»
- اگر به این بهانه که طرح (و اشتباهات صورتگرفته در آن) متعلق به شخص دیگری است و ظاهراً به من ربطی ندارد، ماجرای رخ داده پیگیری نمیشد، مسلماً فاجعه حتمی بود. در نگاه اول، ممکن است بیتفاوتی کار راحتی به نظر برسد و ظاهرا ما را از درگیر شدن در ماجراها و مشکلات دور کند. اما با نگاهی عمیقتر به نظر میرسد که بیتفاوتی عواقب سنگینتری به همراه دارد: به خطر افتادن جان انسانها؛ از بین رفتن اعتماد عمومی؛ ناکارآمدی شرکتی که در آن مشغول به کار هستیم. مهمتر از اینها، عواقبی است که این مسأله برای خود ما به همراه دارد. بیتفاوت رد شدن از کنار ماجراها، رفته رفته در ما تبدیل به خوی و منشی دائم خواهد شد و ما را در تمامی حوزههای زندگی (خانواده، روابط دوستانه، مسائل و تصمیمات فردی و …) به انسانی «بیتفاوت» مبدل خواهد کرد. از سوی دیگر، مسئولیتپذیری نیز ثمرات روشن و دلپسندی به همراه دارد. آنچنان که در ماجرای حاضر می بینیم، یکی ثمرات واضح دغدغهمندی و مسئولیتپذیری، ایجاد اعتماد و برقراری روابط محکمتر است.
- برای آنکه محیط کاری، محیطی ثمربخشتر بوده و فعالیتهای آن پیشرفت و رشد داشته باشد، گریزی نیست جز آنکه روابط بین افراد شاغل تقویت شود. یکی از گزینههای ممکن و مفید برای تحقق این ارتباط، وجود فضاهای آموزشی است؛ محیطی که کمتجربهترها سوالات خود را پرسیده و از تجربهها استفاده کنند؛ باتجربهترها از پیشنهادات جوانترها بهرهمند شوند؛ و به طور کلی امکان پرسیدن و آموختن، نقد و بحث و گفتگو در فضایی صمیمانه فراهم باشد. این وضعیت علاوه بر گسترش و تعمیق فضای علمی، می تواند باعث ایجاد ارتباطات دوستانه و کمرنگ شدن صفات اخلاقیای مانند تکبر و نقدناپذیری گردد.[3]
- ) تیرِ سرستون، تیری است که ستونهای یک پایه از پل را به هم متصل میکند و نگه دارندهی عرشه پل است. ↑
- ) عرشه، به مجموعهای متشکل از تیر، پیادهرو و آسفالت که محل عبور وسایل نقلیه است گفته می شود. عرشه، یکی از اصلیترین قسمتهای پل بوده و طراحی آن حساسترین از دیگر اجزاء پل است. ↑
- ) منتظر خاطرات و نظرات شما هستیم: akhlagh.mohandesi@gmail.com ↑