دانش آموز-آموزگار؛ زندگی و اندیشههای سقراط برای اصلاحگران امروز
متن کامل این ویژهنامهٔ مجلهٔ دیدار را از آدرس زیر دریافت کنید:
آلن دوباتن و چهار تابلو از تاریخ فلسفه (صوتی)
فلسفه و زیستن در زمانهی سخت (نوشته)
بابک عباسی
پیش از هر چیز، باید در نظر داشت که از چیستی و کارکرد فلسفه تلقیهای مختلفی وجود دارد و چنین نیست که هر فلسفهای خود را مخاطب این سؤال بداند. در واقع، فقط یک تلقی از فلسفه است که خود را درگیر این سؤال میکند، و آن هم «فلسفه به مثابه راه و رَسم زندگی» است (philosophy as a way of life).
قدمت این تلقی از فلسفه، در کنار فلسفه به منزلۀ شناختِ هستی، به یونان باستان و دورۀ تأسیس فلسفه برمیگردد. خیلیها معتقدند برای سقراط مهمترین پرسشها نه سؤالاتی انتزاعی و متافیزیکی بلکه سؤالاتی از این قبیل بود که خوب زیستن چیست و چگونه باید زیست. این که گفته شده است سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد، معنایش احتمالا چنین چیزی است. یعنی به جای سوالهایی متافیزیکی یا سوال از این که در آسمانها و افلاک چه میگذرد، سوالش این بود که در زمین چگونه قدم برداریم.
البته، چون یک ویژگی مهم فلسفه «پرسش از خود» (خودِ فلسفه) است، و نیز از آنجایی که فلسفه در طول تاریخ ادوار متعددی داشته است، در هر دوره پاسخهای متفاوتی به این سوال دادهاند که وظیفۀ فلسفه چیست. مرور این پاسخها ما را از موضوع بحثمان خیلی دور میکند اما آنچه گفتنش لازم به نظر میرسد این است که در تاریخ فلسفه، تعریف فلسفه به مثابه «وجودشناسی»(چه چیزی هست؛ چه چیزی نیست؟) یا در عصر جدید «معرفتشناسی» (چه میتوانم بدانم؟) غلبه داشت. اما از اواسط قرن بیستم به این سو، آن سوال و مشغلۀ قدیمی فلسفه یعنی پرسش از چیستی و چگونگی خوب زیستن توسط فیلسوفانی همچون پییر اَدو (Pierre Hadot) احیا شد. این تلقی از فلسفه به دلالتهای معنایی «حکمت» نزدیکتر است، زیرا در حکمت جنبۀ عملی همان قدر مهم است که جنبۀ نظری و شاید دقیقتر آن باشد که بگوییم در حکمت نظر از عمل جدا نیست. اما این خلافِ جریان اصلی تاریخ فلسفه است که همواره نظر را از عمل جدا میدانست.
اما از این مقدمه که بگذریم، یک نکته هم باید به سؤال شما افزود تا هم پرسش و هم پاسخش بهتر درک شود، و آن این که هیچ دورهای از تاریخ بدون سختی نبوده است. انسانهای هر دوره احساسشان این بود که در دورۀ سختی زندگی میکنند و این یعنی هر دورهای سختیهای خودش را داشته است. اساسا برخی معتقدند فلسفه از دشواریهای فکری و عینی تغذیه میکند. فلسفه مولود دوران سختی است. یعنی زمانی که چیزهایی که میدانستیم (یا فکر میکردیم میدانیم) دیگر به کارمان نمیآید و نیازمند معرفت جدید و راهحلهای تازهایم. سقراط هم در روزگار آسان و آسودهای زندگی نمیکرد- وگرنه مرگش مرگی عادی میبود نه مرگ با جام شوکران.پس این پرسش که با شرایط دشوار زندگی چه کنیم، پرسش جدیدی نیست.
برای خواندن ادامهی متن به این لینک مراجعه کنید.
منبع: سایت دورها
فلسفه و ساختنِ نوجوانی (صوتی)
دکتر محمودمقدسی، دکتر حسین بیات
۱. فهم نوجوانی: حیرت و هویت
۲. فلسفه به چه کار یک نوجوان میآید؟
۳. چالشها و حساسیتهای فلسفهورزی با نوجوان
چرا روانشناسان بالینی باید فلسفه بخوانند؟ (نوشته)
منبع: ماهنامه سپیده دانایی؛ شماره ۱۶۶؛ نویسنده: پل رودز.
مواجهه فیلسوفانه با حوادث ناگوار زندگی (صوتی)
دکتر محمود مقدسی
فلسفه و امر اجتماعی (نوشته)
محسن آزموده
نامه سرگشاده جمعی از اهل فلسفه در مخالفت با توافقی شدن مزد کارگران رویداد درخور توجهی است. این نامه خطاب به دولت دوازدهم و در واکنش به «موافقت معاونت حقوقی دفتر ریاست جمهوری با افزایش دستمزد کارگران بر پایه توافق میان آنان و کارفرمایان، به جای افزایش دستمزد طبق روال معمول سالانه» نوشته شده و دغدغه اصلی آن دفاع از حقوق کارگران و مزدبگیران به هدف جلوگیری از کوچکتر شدن سفرههای ایشان است.
ممکن است بپرسیم که حقوق کارگران و شکل قراردادهای آنها چه ربطی به فلسفه خوان ها دارد؟ مگر اصناف یا سندیکاها یا نهادهای اجتماعی متناسب برای پیگیری مسائلی از این دست وجود ندارند؟ خود متن نامه بخشی از این سوال را جواب میدهد: «عموم کارگرانی که در بنگاههای کوچک مشغول به فعالیتاند نه شخصاً قدرت و موقعیت چانهزنی بر سر دستمزد را دارند و نه از جانب تشکلی حمایت میشوند.» اما مساله مهمتر از یک مطالبه صنفی گروه یا اقلیتی خاص است. شمار قابل توجهی از شاغلان در جامعه ایران، مزدبگیر هستند و شرایط کارشان بر اساس قراردادی میان کارفرما و نیروی کار تعیین میشود، کارگر یک کارگاه صنعتی یا روزنامه نگار یا استاد غیررسمی یک دانشگاه. از این حیث، تعبیر «کارگر» عنوانی عام برای اکثریتی قابل توجه است که شرایط کارشان، بر اساس قراردادهایی موقتی و سالانه(بعضا شش ماهه یا حتی سه ماهه یا …) با کارفرمایان تعیین میشود. نکته عمومیتر ربط و نسبت فلسفه با امر اجتماعی است.
همه میدانیم که فلسفه در خاستگاهش با سقراط مطرح شد، یعنی اگرچه پیش از او متفکرانی چون تالس و هراکلیتوس و پارمنیدس، بحث هایی نسبتا انتزاعی درباره اصل و اساسی هستی مطرح می کردند، اما این خرمگس آتن و پرسشگری های ویرانگر او بود که در متن زندگی روزمره و در واکنش به فریبکاریهای حقوقی سفسطه بازها، قیام کرد و کوشید نشان دهد که آنها بر خلاف ادعای شان-ولو غیرعامدانه و ناآگاهانه- خیر و صلاح آدم ها را نمیخواهند و آنها را گمراه میکنند.
فلسفه در طول قرنها، هیچ وقت این ارتباطش با واقعیت جاری زندگی را از دست نداده. نقادیهای رادیکال فلاسفه و دعوت آنها به خردورزی مستقل و نفی مفروضات نااندیشیده، همواره در کنار تحقیر حماقت، کار و بار عوام فریبان و دروغ گویان را کساد کرده است. بیعلت نیست که به ویژه در جوامع استبدادزده فیلسوفان را به حاشیه میرانند و طرد و تحقیر میکنند.
البته در روزگار ما، دانش بشری ضمن گسترش روزافزون و چشمگیر، تخصصی شده و رشتههای متنوعی از جمله علوم اجتماعی و علوم سیاسی پدید آمدهاند. بنابراین تا جایی که به دانشوران مربوط می شود، اولا و بالذات، وظیفه و تخصص جامعهشناسان و اصحاب علوم سیاسی است که نسبت به مسائلی چون حقوق مزدبگیران، واکنش نشان بدهند. اما این تخصصی شدن، به معنای سلب مسئولیت از هیچ یک از اهالی دانش نیست. کار روشنفکری، یعنی انتقاد و گفتن حقیقت به همه مصادر قدرت اعم از مردم و دولت، وظیفهای همگانی و مسئولیتی اخلاقی است و به فرد یا گروه خاصی منحصر نمیشود. اهل فلسفه هم با همین درک از وظیفه اخلاقی، فراتر از کار تخصصیشان که تولید و ترویج مباحث و گفتارهایی انتزاعی درباره مسائلی خاص-و به زعم ایشان بنیادی- است، در عرصه عمومی حاضر شدهاند و نسبت به آنچه در جامعه در جریان است، واکنش نشان دادهاند.
ضمن آن که واکنش اهل فلسفه متناسب با تخصص شان صورت گرفته است. یعنی نامه به ظاهر پیچیده و پر از اصطلاح و اشاره به مواد قانونیِ معاونت حقوقی ریاست جمهوری به مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی را، تحلیل کرده و معنای ساده و صریح آن را نشان دادهاند که همانا بیدفاع رها شدن کارگران در برابر کارفرمایان است. هنوز مشخص نیست که واکنشها به این نامه چه خواهد بود و مخاطبان چقدر به آن ترتیب اثر میدهند. اما به نظر نگارنده، اهمیت این اقدام، برداشتن گامی ولو کوچک برای احیای ربط و نسبت فلسفه با امر اجتماعی است. موضوعی که غیاب آن فلسفه را به فعالیتی ملالانگیز و خسته کننده در سروکله زدن با مفاهیمی انتزاعی و گسسته از متن زندگی بدل میکند یا آن را به توصیه هایی سادهانگارانه برای خوب بودن و خوب زیستن، بدون توجه به شرایط اجتماعی فرو میکاهد.
فلسفه برای زندگی (نوشته)
مصطفی ملکیان
امید به اینکه با فلسفهورزی واقعی و حقیقی همه ما پیر و جوان، زن و مرد از سلطه پنج عاملی که بر ما مسلط شدهاند، رها شویم. فقط با فلسفهورزی و نه هیچ چیز دیگری میتوان از سلطه نادانی، بدسگالی و بدنیتی، فریبکاری، خشونت و ستمگری که بر ما سایهافکن شده و بر سرشت و سرنوشت ما ایرانیان مسلط شدهاند، رهایی یابیم. ما تنها با تغییر و اصلاح فرهنگی میتوانیم از سیطره این پنج عامل رهایی یابیم. من به فلسفهورزی به چشم یگانه منجی ما انسانها عموما و ما ایرانیان در این برهه تاریخی خصوصا نگاه میکنم. اصلااز فلسفهورزی مرادم پرداختن به یک رشته آکادمیک مثل سایر رشتهها نیست. همان سخنی که عیسی (ع) درباره حقیقت می گفت. فلسفهورزی و نه فلسفهدانی و نه فلسفهخوانی و نه فلسفهنویسی؛ درست همان شانی را که عیسی برای حقیقت قایل بود، برای انسان دارد. به این لحاظ اصلا آنچه درباره فلسفهورزی خواهم گفت، از منظر یک فرد فلسفه خوان نیست. بلکه از منظر کسی است که اندیشه نجات اجتماعی و فردی برایش اهمیت دارد.
گفتگو پیرامونِ کتاب «پرتابهای فلسفه» (صوتی)
نوشتهی محمدمهدی اردبیلی
مصطفی ملکیان با تقدیر از کتاب مذکور، آن را کتابی در قالب جستار(essay) خواند و سه ویژگی برای متنهای این قالب بر شمرد:
- تاکید نویسنده بر این که تلقی خودش را مینویسد؛
- حضور احساسات و عواطف و خواستهها در کنار باورها و عقاید در متون جستاری؛
- ارائۀ فرآوردههای پژوهشها و تاملات نویسنده بدون ارائۀ فرایند(ها)و استدلالهایی که و برای رسیدن به آن فرآوردهها طی کرده.
ملکیان این هر سه ویژگی را در کتاب اردبیلی بارز دیده و از این حیث آن را یکی از شاخصترین کتابها در قالب جستار در ایران میداند. وی همچنین بعد از اشاره به سایر علل اهمیت کتاب مذکور، به بحثی راجع به وظیفۀ روشنفکری پرداخته است و با یادآوری مقالۀ خودش در سال 1379 با عنوان «تقریر حقیقت، تقلیل مرارت: وجوه تراژیک زندگی روشنفکری» به این نکته اشاره کرده که روشنفکر وکیل مدافع مردم یا دولت نیست، بلکه نقش داور را برای این هر دو ایفا میکند.
منبع: کانال تلگرامی صدانت
گفتگو با جان کاتینگهام درباره معنای زندگی (نوشته)
جان کاتینگهام، فیلسوف معاصر و استاد بازنشسته دانشگاه ردینگ، با نایجل واربرتون، استاد فلسفه انگلیسی، درباره معنای زندگی به گفتگو نشسته است.
در این گفتگو که توسط اعظم پویا ترجمه شده و در مجله اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 83، اسفند 1391 به چاپ رسیده، کاتینگهام میگوید وجود موانعی پیش روی پروژههای زندگی که ناتمامشان می گذارد و نیاز به زندگی اخلاقی، دو عاملی است که انسان را به سوی زندگی معنویتر سوق میدهد و همین قلمروی معنای زندگی است. از نظر او معنای زندگی در سه مفهوم دینی امید، ایمان، و عشق تجلی می یابد که صرفا عواملی نظری نیستند و با تمرین عملی به دست میآیند.
از جان کاتینگهام کتاب معنای زندگی به ترجمه امیر عباس علی زمانی و مریم دریانی ترجمه و توسط انتشارات حکمت روانه بازار شده است.
معمای وجود انسان؛ از دید یاسپرس چرا فلسفه برای روانپزشکان بسیار مهم است؟ (نوشته)
نوشتهی: ژاک کنتن؛ روانشناس وجودی، استادیار دانشکدهی علوم پزشکی و بهداشتی دانشگاه شربروک و بنیانگذار انجمن فرانسوی اخلاق روابط و سلامت روان کانادا، مترجم:علیرضا عباسی