از غلامرضا تختی چه میدانیم؟ (ویدئو)
منبع: کانال تلگرامی جامعه مدنی
تختی؛ گزیدهای کوتاه از زندگی (نوشته)
غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محلهٔ خانیآباد تهران به دنیا آمد. او پس از گذراندن اول متوسطه ترک تحصیل کرد. تختی همراه کار، به ورزش زورخانهای و کشتی نزد پهلوان سید علی حقشناس پهلوان اول ایران و پایتخت میپرداخت.
او در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان شد. غلامرضا تختی هم چنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.
در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه هم تیمیاش برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد و چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یک وزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند.
در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را گرفت. در المپیک ۱۹۶۴ توکیو به مقام چهارم رسید و مدالی کسب نکرد.
غلامرضا تختی از سال ۱۳۳۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد. ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری ملکی و بقائی عضو بود و بعدا به حزب نیروی سوم پیوست. پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب انتخاب شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی فعالیت داشت و پس از تشکیل جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹ به این سازمان وارد شد و به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت.
رفتوآمدهای غلامرضا تختی به جبهه ملی و عضویت در شورای مرکزی آن باعث گردید تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند.
هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و همراه گروهی از ورزشکاران در احمدآباد حاضر شد.
در شهریور ۱۳۴۱ زلزله مهیبی شهر بوئین زهرا و روستاهای دشت قزوین را به کلی ویران کرد و حدود بیستهزار نفر را کشت.
تختی برای جمع آوری کمک به زلزلهزدگان از پارک ساعی تا خیابان فردوسی را پیاده پیمود. با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به هموطنان زلزلهزدهشان هر چه در توان دارند، کمک کنند. واکنشها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد.
تختی نهایتا در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. او دو روز قبل از مرگش یعنی ۱۵ دی، وصیتنامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی به ثبت رسانده بود. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. عدهای عقیده داشتند که ساواک او را به قتل رسانده است که بعدها هیچ سندی برای این ادعا به دست نیامد.
جلال آلاحمد دربارهٔ مرگ او نوشت: «از آن همه جماعت هیچکس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.»
با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند.
پس از مرگ تختی در یادبود او چند شعر و ترانه ساخته شد که معروفترین آنها قصیده جهانپهلوان سروده سیاوش کسرائی و شعر خوان هشتم سروده مهدی اخوان ثالث بود.
تختی از زبان تختی (پادکست)
بیش از نیم قرن از درگذشت غلامرضا تختی میگذرد. در سالگرد درگذشت جهانپهلوان به دنبال گزارشی روزنامهنگارانه بودیم که زندگی یا مرگ او را روایت کند. دوستی از کتابی گفت با نامی غریب: من مخلص مردم ایران هستم. خودش در انبان کتابهایش گشت و کتاب را پیدا کرد. اسم درست کتاب البته این بود: من به مردم تعظیم میکنم؛ که مجموعهای است از نوشتههای روزنامهنگارانی مانند عطا بهمنش، د. اسداللهی و حسین فکری و شاعران و روشنفکرانی مانند سیاووش کسرایی و رضا براهنی در رثای تختی.
آنچه میشنوید زندگینامهای کوتاه است درباره زندگی شخصی و ورزشی تختی که از قرار، خودش برای مجله کیهان ورزشیِ وقت، نوشته بوده و احتمالا از سوی دست اندرکاران مجله، ویرایششده و نکتههایی بر آن افزوده شده است.
نگاهی به اسطوره؛ در بزرگداشت تختی (صوتی)
سخنرانی ناصر فکوهی در شب «تختی»
23 خرداد 1397
کتابخانه ملی ایران
شش نکته از زندگی غلامرضا تختی (ویدئو)
منبع:کانال تلگرام روزآروز
جای خالی، جای سبز (نوشته)
از زنده یاد تختی به سادگی نمیتوان عبور کرد چراکه زندگی و مرگ او بسیار درس آموز بود. از آغاز کار چشم انداز ایران قصد داشتیم در هر شماره گفتوگویی با دوستان و نزدیکان این جهان پهلوان درباره منش او داشته باشیم. تلاشهایی نیز در این راستا کردیم و گفتوگویی با آقایان حسین شاه حسینی و مرحوم حسن خرمشاهی از فعالان نهضت ملی ایران و از یاران ویژه وی انجام دادیم اما توفیقی در ادامه کار نداشتیم. از آنجا که کار را باید به دست کاردان داد، از برادر عزیزمان آقای هدی صابر خواهش کردیم انجام این کار را به عهده بگیرد و او کاری کرد کارستان و سنگ تمام گذاشت که بدون تردید سندی ماندگار خواهد شد. باشد که تا حدی دینمان را به جهان پهلوان ادا کرده باشیم.
(ویژه نامه جهان پهلوان تختی؛ ویژه نامه نشریه چشم انداز ایران1388)
در این مجموعهی ارزشمند، ابعاد مختلف زندگی غلامرضا تختی، در قالب چندین بخش بررسی شده است:
-روایت راویان
-مدارهای پیرامونی: «هم محلی ها»
-مدارهای پیرامونی: «ورزشی ها»
-مدارهای پیرامونی : «هم فکرها»
-اهالی سیاست
-اهالی پژوهش
-چند رابطهدار_دوستدار
-سروده سرایان
-آخرین تصویرها
تختی؛ تابلویی از کنش سیاسی (نوشته)
جهان پهلوان غلامرضا تختی چند ماه پس از کودتای ننگین مرداد ۳۲ – که سرنوشت ایران و منطقه را تغییر داد – در مسابقات جهانی توکیو ۱۹۵۴ با قاب عکس زنده یاد دکتر مصدق که در دادگاه نظامی ساخته استعمار و دربار در حال دفاع از ملت ایران بود، در جمع کشتیگیران حاضر در تصویر، وفاداری خود را به نماد استقلال، آزادی، عدالت و اخلاق و تلاشهای ملت ایران برای بهروزی، این چنین ابراز داشت.
تختی همیشه به دلیل موضعگیری سیاسی تحت اعمال محدودیتها و محرومیتهای سنگین اجتماعی و ورزشی حکومت وقت قرار میگرفت، اما در هیچ شرایطی از مردم رویگردان نشد و مصلحتاندیشی نداشت.
منبع: این آدرس
برای من نمیخواد گریه کنین! (نوشته)
غلامرضا تختی ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محلهی خانیآباد در تهران به دنیا آمد. غلامرضا کودکی بیش نبود که مایملک پدرش از سوی شهردار وقت تهران مصادره به مطلوب شد . این برخورد حکومت از همان کودکی تخم کینه از ظلم حکومت را دردل تختی نشاند . بعد از آن اتفاق و مشکلات حاصل از آن ادامه تحصیل برایش ممکن نشد ومجبور به ترک تحصیل شد. تختی از نوجوانی به کشتی روی آورد.
در این سال ها تختی در میادین کشتی به کسب عناوینی همچون قهرمان جهان و قهرمان المپیک توفیق یافت. ولی نام آوری وی در عرصه کشتی تنها به دلیل عناوین به دست آمده نبود . در عرصه داخلی وجهانی چه در کشتی و چه در سایر رشته های ورزشی قهرمان های زیادی بودند که موفقیت های زیادتری از او کسب کردند.
ماندگاری نام تختی در عرصه ورزش به دلیل اخلاق و منش ویژهاش در برخورد با رقیبانش چه بر روی تشک کشتی و چه در خارج از آن بود.
برخورداری از این روحیه و پایبندی به ارزش های اخلاقی و انسانی وکمک به محرومان جامعه اورا در عرصه اجتماع نیز به شخصیتی ویژه تبدیل کرد.
حسین شاهحسینی دراین باره میگوید :” در یک روز برفی به هنگام عبور از خیابان مولوی به حسن بنا که هم دوره و هم سن پدرش بود برخورد کرد . حسن از فرط فقر و نداری برای تامین مایحتاج خانواده خود اقدام به فروش اجناس خانه اش کرده بود . تختی در همان جا هرچه موجودی داشت تقدیم حسن بنا کرد . بعد هم از متمولین محل خواست که به زندگی او رسیدگی کنند “
تختی که همواره از تحصیل نکردن خود آزرده خاطر بود ، حمایت از دانشجویان بی بضاعت را مد نظر داشت و بارها با حمایت های گوناگون از دانشجویان بی بضاعت تلاش کرد تا ادامه تحصیل آنها را ممکن سازد .
اقدام معروف او در جمع آوری کمک به آسیب دیدگان از زلزله در بوئین زهرا نیز بیش از این بارها گفته شده است.
در باره حساسیت تختی درباره سرنوشت جامعه و به ویژه جوانان نقل دیدگاه خود وی که در گفت و گو با مجله فردوسی بیان کرده است به خواندنش می ارزد :” … من جوانان وطنم را دوست دارم . مدتی بود در پی علت و دلیل ضعف و زبونی آنها بودم. می دانید بسیاری از آنها عزت نفس وشجاعت و شهامت را از کف داده اند . آرمان های ملی را فراموش کرده اند برای این که جسما علیل و خسته اند . توانایی اخلاقی خود را به نحو بارزی از دست داده اند … ملت ما می تواند با بهره گیری از سنت های باستان و اعتلای جوانمردی و زنده نگهداشتن خصلت های بزرگی و نجابت و شرافت، زیربنای محکمی برای افتخارات خود بسازد … من سعی می کنم تا این فکر تازه خودم را به سایر دوستان ورزشکارم تعمیم دهم که برای ترقی و تعالی ملت ایران یک « نهضت ورزشی» به وجود بیاوریم .”
تختی در عرصه سیاسی نیز حضور داشت . با شروع به فعالیت جبهه ملی دوم ، او همکاری خود را با آن شروع کرد و درکنگره جبهه ملی به نمایندگی از سوی ورزشکاران ملی حضور یافت . در پایان جلسات کنگره ، تختی از سوی حاضران در کنگره به عضویت شورای جبهه ملی انتخاب شد .
حمایت از دکتر مصدق وهمکاری با جبهه ملی سبب شد تا حکومت وقت تلاش کند تا تختی را به همکاری سیاسی با خود جلب کند . اسدالله علم نخست وزیر از تختی خواست تا خود را نامزد عضویت درانجمن شهر تهران کند . پاسخ تختی به این دعوت چنین بود:” ما راهم مثل دیگران آلوده می کنید . ما نمی توانیم زیر بار حکومت های فردی که بکن ، نکن می کنند برویم … روزی اگر رسید و مردم گفتند بسیار خوب. ولی کسی که آدم را نصب می کند، همان طور هم می تواند عزل کند . “
تختی دردهه 1340 در تظاهرات پراکنده ای که گاه و بیگاه برگزار می شد به همراه دوستان خود همچون حسن خرمشاهی، روح الله جیره بندی و حسین شاه حسینی شرکت میکرد .
حضورتختی در مراسم چهلم دکتر مصدق در فروردین 1346 در احمدآباد واکنش زیادی در درون حاکمیت با خود به همراه داشت . او همچنین ارتباط و علاقه ویژه ای با مرحوم آیت الله طالقانی داشت و مکرر به دیدار ایشان می رفت .
مرگ تختی در نیمه شب 17 دی 1346 در هتل آتلانتیک تهران به وقوع پیوست .
تختی آزاد و رها از قید دنیا زیست و از این جهان رفت. یک بار به هنگام رد پیشنهاد یک شرکت برای تبلیغ محصولات آن، این شعر را خوانده بود :
عمر عزیز است و صرف غم نتوان کرد آری بر خویشتن ستم نتوان کرد
دانش و آزادی و رحم و مروت این همه را بنده درم نتوان کرد
هفته بعد از مرگ تختی ، مجله توفیق در زیر طرحی از تختی و از زبان وی خطاب به خوانندگان این جمله نوشته شده بود :
برای من نمی خواد گریه کنین؛ … واسه خودتون گریه کنین!
منبع: ایران فردا
تختی؛ محل اتصال گذشته با معاصر (نوشته)
«غلامرضا تختی» مطلوبِ «همه پسند و همه پیوندِ» ملتی است كه هرچه از غیاب او فاصله میگیریم، حضورش، خواستنیتر میشود. نزدیك به دو دهه در جامعه ایران چنان جا باز كرد كه، آن فضای باز شده، پرناكردنی است؛ نه در ورزش، نه در گودِ منش، نه در جامعه پرتنش و نه در سیاستِ اجتماعی شدهی پر سَهِش. تختی محل اتصال گذشته با معاصر است و از انقطاع سنتهای پهلوانی جلوگیری میکند. تختی پهلوان ملی ایران صاحب ”مدلی“ تمام قد از اخلاق، فتوت، جوانمردی و توجه به سرنوشت اجتماعی مردم است، اسطورهای است واقعی و عینی به سبک انسانهایی که بنیادهای هستی و زندگی را درک کردهاند و درزمین بازی جهان نه بازیچه و مهره میشود و نه چیزی را به بازی میگیرد، نیرویی است که از خود ”بارو“و باور ساخته است، او الگویی نه فقط برای ورزشکاران که البته برای همگان است.
آنچه خواندید، گزیدهای از نوشتههای شهید هدی صابر در قالب چند مقاله در مورد غلامرضا تختی است.
عنوان مقالات:
-«تختی»، محل اتصال گذشته با معاصر
-منشِ از کف رفته
-تختی؛ شمشاد برقرار، منش ماندگار
-درآمدی بر میراث پهلوانی
منبع: کانال تلگرامی ایران فردا
چرا تختی مهم است؟ (نوشته)
اهمیت تختی در سپهر علوم رفتاری | دکتر عباس نعیمی جورشری (جامعه شناس)
در سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی سزاوار و بایسته است که در باب او تاملی بیشتر نمود. از این حیث در نوشتار زیر دو تامل و مکث مفهومی را مطرح مینمایم. تختی به لحاظ علوم رفتاری دو اهمیت کلان و خرد دارد:
١. در سطح تحلیل کلان، خود را بر مدار مردم تعریف می کند. روش زندگی او بر مدار زیست مردمی است. از این حیث وابستگی به نهادهای قدرت و ثروت ندارد. موضعش منافع ملی است چنانکه با جبهه ملی و مرحوم دکتر مصدق همراهی می کند. این استقلال تیپیک او را دارای وجاهت اجتماعی مینماید. برایش خاستگاه قدرتمند مردمی میسازد. قهرمان ورزشکار به قهرمان اجتماعی تبدیل میشود. چنانکه وبر از ideal type سخن میگوید قهرمان اجتماعی مبدل به الگو میشود. مرجعیت رفتاری پیدا میکند. او سلبریتی دغدغهمند و مسئول عهد خویش است که زیست اقتصادی و معیشتی نزدیک به عموم مردم دارد و دستگیر طبقات مادون است و در عین حال همراه آزادیخواهان. اینگونه دو فضیلت عدالت و آزادی در او همجوار میشود.
٢. در سطح تحلیل خرد، “مرام” در زیست فردی او کلیدواژه است. مرامی که با الگویی همچون پوریای ولی تعریف میشود. با نان و نمک تعریف میشود. با مهربانی، بخشش، مردم دوستی و ضعیف نوازی تعریف میشود. پهلوان در گفتمان زیست سنتی بیانگر چنین خصایصی است.
لوطی منشی تختی متمایز از لوطی منشی قیصر است که عصبیت و اخم و تیغ در آن برجسته می باشد. در فرهنگ کوچه ایران معاصر، سه تیپ متفاوت از لوطی و داش و مشتی را میتوان نظاره کرد.
تیپ اول اهل عمل و نظر است. از الگوهای اخلاقی تبعیت می کند و در عمل نیز به کار میبندد؛ نمونه تختی. الگوی دوم اهل عمل است اما الگوهای اخلاقی در عملش ریشهدار نیست. قضاوتش سطحی و تصمیمش قطعی است. حاکم جهان است و جهان زیر حکم مزاجی او قرار دارد. هیجانات روانی و عصبیت در جهان او دست بالا را دارد؛ نمونه قیصر. تیپ سوم نه اهل نظر است و نه اهل عمل. او بیشتر ژست پهلوانی و چهره و آرایش لوطی را دارد. سبیل و کفش بخواب و کت روی دوش و کلاه لبهدار نشانه قديمش که در عهد نو فقط نوعی از سبیل بازتولید شده است. تیپ سوم بیشتر ادا در میآورد و در عصبیت و غمزه و قیافه متوقف است. او تیپ نمایشی است.
٣. اینگونه تختی نمونه کمرنگ شدهای است در علوم رفتاری ایران. تیپی که هم در عرصه کلان سیاسی اجتماعی کمیاب شده و هم در عرصه خرد رفتاری کمتر دیده میشود. هم نزد گروههای سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا و… کمرنگ است و هم در ساختار رفتاری عامه مردم کمتر دیده میشود. بنابراین نظام آموزشی و تربیتی به معنای عام و فراگیرش باید مورد نقد و بازبینی قرار گیرد که در بازتولید تیپ اجتماعی تختی ناکام مانده است.
سخنرانی دکتر غلامحسین صدیقی در سالروز درگذشت غلامرضا تختی (نوشته)
گذشته از صفات و فضایل شخصی و اجتماعی که در گفتار و رفتار و کردار تختی ظهور مینمود، او در سیاست مردی آزادیخواه و پیرو دکتر مصدق و تابع اصول درهم فشرده افکار آن بزرگمرد بود، افکاری که در جبهه ملی دوم ادامه و گسترش یافت و طرفدارانش در راه تحقق آن با دستگاهی که به گفته سر و سالارش بازنمای ظلم و فساد و اختناق بود [قول شاه] درافتادند و با ایمان به اینکه در وصول به شاهد مقصود: کشید باید رنج و چشید باید درد، بارها و سالها رنج را خریدار آمدند، آزارها دیدند و محنتها کشیدند و نسبت به آراستن فروع و ضایع ساختن اصول همواره در مقام اعراض و اعتراض پایدار ماندند و اندیشۀ رشید آزاد خود را مستمراً به نحو خستگیناپذیر به سوی کمال مقدور ساختند..
سلام بر آنانکه میدانند والاترین و زیباترین و دلاویزترین و جنبش انگیزترین و شوق آمیزترین مفهومی که بشریت در عالم هستی و تاریخ طولانی پرفراز و نشیب خود به آن پرداخته و در درک آن کم و بیش کوشیده، مفهوم «حق» است، با اعتقاد راسخ به اینکه: «آخر چیره نبود جز که خداوند حق»
سلامی نو به تختی (صوتی)
حسین شاهحسینی
این مراسم به مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت جهانپهلوان تختی به همت مرحوم هدی صابر در حسینیه ارشاد برگذار شد. ادیب برومند و سید عبدالله سجادی به همراه هدی صابر دیگر سخنرانان این مراسم بودند.
خاموشی یک پهلوان (معرفی کتاب)
به کوشش امیر طیرانی
نمیدانم ظهر بود یا نیم بعدازظهر که داشتم از پلههای چلوکبابی سرچشمه بالا میرفتم و آقایی به من رسید و گفت: آقای شاهحسینی! تختی را کشتند. پرسیدم: تختی؟ گفت بله. سوار تاکسی شدم و به پزشکی قانونی رفتم. داخل سردخانه مهدی تختی، پزشک قانونی و روحالله جیرهبندی های های گریه میکردند.
تختی روی سنگ مرتفع سردخانه خوابانده شده بود و پارچه سفیدی رویش انداخته بودند. سرش خونی بود که بعد معلوم شد جراحیاش کردند. از آنجا که نمیدانستیم چه کار کنیم پیشنهاد کردیم در مقبره شمشیری در ابن بابویه خاکش کنیم. روز دفن مردم شنیده بودند و نزدیک هزار نفر جمعیت آمده بود. جنازه را غسل دادیم و بعد از خواندن روضههایی کفن کردیم. ماموران هم قاطی مردم بودند و فشار می آوردند که عجله کنید.
شب هفت تختی سخنران گفت: او وزیر نبود، وکیل نبود، خان و خانزاده نبود. او انسان بود و آزاداندیش، آزاده فکر و مردم داری بود که یار مردم و دوست انسان ها بود و حتی برای انسانیت زندگی می کرد و برای انسانیت جان داد.
خاموشی یک پهلوان، نشر صمدیه، 288 صفحه
منبع: کانال تلگرامی ملی مذهبی