باورهای ما یکی از مهمترین عوامل پیشبرنده ما در زندگی و در واقع جهتدهنده به اعمال ما هستند. هر یک از ما در طول زندگی رفتهرفته به تصویرها و پیشفرضهایی از جهان، خودمان و دیگران میرسیم که گاه حاصل تفکر خود ما هستند و گاه از طرف خانواده، مدرسه، فضای اجتماع و یا دولتها به ما انتقال داده شدهاند. مسئلهی مهم این است که بسیار پیش میآید که این پیش فرض ها با حقیقت ماجرا مطابقت زیادی نداشته باشند. مثلا زیاد پیش میآید که ما درباره کسی و شرایطش قضاوت میکنیم، بدون آنکه با خود آن فرد به طور جدی وارد گفتگو و تعامل شده باشیم یا لااقل شرایط مختلف او را در نظرگرفته باشیم. مصداق دیگر این وضعیت زمانی پیش میآید که پیشفرضهای ما درباره موضوعات یا افراد، با اصول اخلاقی مهمی که خود ما به آنها اعتقاد داریم و انتظار داریم که دیگران بر اساس آنها یا ما رفتار کنند -مثل انصاف یا عدالت- در تعارض قرار میگیرند.
این متن باورهای مختلف درباره فقر و فقرا را که هر روز در کوچه و خیابان، در رسانههای عمومی و تبلیغات به گوش ما میرسد، بهانه قرار میدهد تا حقایقی را درباره مردمان فقیر آشکار کند. هر بخش از متن با سوالی شروع میشود که از باوری خاص و رایج درباره فقرا صحبت میکند. در هر بخش تلاش میکنیم تا علاوه بر استناد به آمار، با دلایلی ساده و اطلاعاتی که بر سر آن ها توافقی عمومی وجود دارد، درباره آن باور بحث کنیم. هدف از نوشتن این متن تنها نقد این باورها نیست، بلکه تلاش بر این است تا در پی آشکار شدن دردهای موجود، دریچه هایی به سوی امید و عمل رهاییبخش بگشاید. دریچههایی که ممکن است تا کنون تصورات ما آنها را بسته نگاه داشتهاند.
در پاسخ به باورهای غلط رایج – که در زیر آمده است- تلاش شده است تا از منظری مسئولانه به فقر و زندگی محرومین نگاه شود.
- فقر چیست؟ آیا فقر همان بیپولی یا درآمد کم است؟
- آیا فقرا به خاطر تنبلی و کار نکردن فقیر میمانند؟
- آیا با وجود اوضاع نابهسامان اقتصادی در یک جامعه، تلاش ما برای اصلاح و رفع فقر سودی دارد؟
- آیا کودکان فقیر کماستعدادتر از باقی کودکان هستند؟
- آیا فقرا دروغ میگویند؟ آیا متکدیان خیابانی از من و شما ثروتمندتر هستند؟
- مسئولیت ما و دولتها در برابر فقر چیست؟
آنچه در ادامه می خوانید در واقع بخش اول از این متن است که به سه سوال ابتدایی پاسخ میدهد. ان شاءالله باقی سوالات در قسمتهای بعدی خواهند آمد.