هر سال، آمریکایی‌ها سومین دوشنبه ماه ژانویه را برای بزرگداشت زندگی و دستاوردهای کشیش مارتین لوترکینگ جونیور (1968-1929)، برنده جایزه صلح نوبل و شخصیتی را که بیشتر از همه به موفقیت‌های  جنبش حقوق مدنی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در طی دهه‌های سال های 1950 و 1960 ربط داده می‌شود جشن می‌گیرند. کینگ که یک سازمانده سیاسی، یک سخنران بسیار ورزیده و مدافع اعتراض مسالمت‌آمیز بود، در ترغیب هم‌میهنان آمریکایی خود برای پایان دادن به جداسازی قانونی نژادی رایج در سراسر ایالات جنوبی و مناطق دیگر  و دامن زدن به حمایت از تدوین قوانین مدنی به منظور تعیین  چارچوب قانونی برای برابری نژادی در ایالات متحده نقش محوری داشت.

کینگ از آن جمله  قهرمانان راه عدالت بود که نفوذشان از مرزهای ملی فراتر رفت. کینگ که پژوهشگر فلسفه و اصول مسالمت‌آمیز ماهاتما گاندی (1948-1869) بود، در سال 1959 برای مطالعه عمیق در میراث فکری مردی که کورِتا اِسکات کینگ، بیوۀ وی بعدها او را “آموزگار سیاسی” همسرش خواند، به هندوستان سفر کرد. نلسون ماندلا، در سخنرانی پذیرش جایزه صلح نوبل خود در 1993، از کینگ به عنوان پیشگام خود در تلاش برای حل عادلانه مسائل مربوط به  نژادپرستی و منزلت انسانی یاد کرد.

او را به تاکید بر مبارزات عدم خشونت حتی “گاندی سیاه” می نامند. او خود در این باره می‏گوید: “من کاملاً به عدم خشونت گرویده‏ام. من هرگز انسانی را نخواهم کشت، چه در ویتنام باشد و چه در اینجا. هیچ بنایی را نیز به آتش نمی‏کشم… قصد دارم به عدم خشونت پایبند باشم. زیرا این فلسفه زندگی مرا، نه تنها تعهد در پیکار برای عدالت نژادی، بلکه روابط انسانی مرا و رابطه مرا با خودم تنظیم می‏کند. من همواره به عدم خشونت پایبند خواهم ماند”.

کینگ، فرزند مارتین لوتر کینگ بزرگ، پیشوای برجسته روحانی آتلانتا، در 26 سالگی دانشنامۀ دکترای خود را در رشته خداشناسی از دانشگاه بوستون بدست آورد. در سال 1954 کینگ کشیش کلیسای باپتیست خیابان دکستور در مونتگومری آلاباما شد و در سال 1955 یکی از رهبران تحریم اتوبوس‌های مونت‌گومری بود. جریان تحریم از حرکت «روزا پارک» آغاز شد که جای خود را در اتوبوس به یک سفیدپوست نداد. طبق قوانین ایالتی آلاباما اتوبوس‌های شهری خطی برای جدا کردن محل نشستن سیاهان و سپیدپوستان داشتند که راننده می‌توانست جای آن را عوض کند. وقتی اتوبوس شلوغ شد، راننده از روزا پارک خواست تا به قسمت جلوی اتوبوس برود تا جای خط مورد نظر را عوض کند، اما خانم پارک امتناع کرد. این امتناع به دستگیری روزا پارک در 1 دسامبر 1955 انجامید. در جلسات کلیسا به رهبری مارتین لوتر کینگ تحریم وسایل نقلیه عمومی پیشنهاد و تصویب شد. هدف تحریم ثابت شدن خط فاصل سیاهان و سپیدها در اتوبوس بود. تاثیر تحریم با توجه به تعداد عظیم کارگران و کارمندان سیاه‌پوست بسیار زیاد بود؛ چرا که خسارت مالی زیادی به شرکت‌های نقلیه عمومی وارد کرد. سیاهان با سازماندهی مناسب افراد دارای خودرو، بطور جمعی از خودروها استفاده می‌کردند (که اصطلاحا به آن carpooling می‌گویند). حتی برخی از سپیدپوستان هم خودروهای خود را برای این کار اختصاص دادند. مقامات هم بیکار ننشستند و قانونی به شرکت‌های بیمه ابلاغ شد که خودروهای این اشخاص را بیمه نکنند. رانندگان تاکسی سیاه‌پوست حاضر شدند تحریم‌کنندگان را با تنها 10 سنت جابجا کنند (مبلغی تقریبا معادل قیمت بلیت اتوبوس). به همین دلیل قانونی به تصویب رسید که هیچ راننده‌ای حق ندارد مبلغی کمتر از 45 سنت از مسافران دریافت کند. تعداد زیادی از تحریم‌کنندگان پیاده به مقصد خود می‌رفتند و گاه دسته‌های بزرگ سیاهانی دیده می‌شد که با پای پیاده به سر کار خود می‌روند. برخی نیز از دوچرخه، موتورسیکلت و اسکیت برای رسیدن به مقصد استفاده می‌کردند. سازمان‌های زیادی در این تحریم و کمپین‌های حامی آن نقش‌آفرینی کردند، از آن جمله: کمیته سیاسی زنان، اتحادیه پیشرفت مونت‌گومری، کنگره برابری نژادی، کمیته اتحاد بی‌خشونتی و مردان مونت‌گومری. سپیدپوستان مخالف هم بیکار ننشستند و چندین بار حرکت‌های خشن انجام دادند. خانه مارتین لوتر کینگ و رالف آبرتانی با بمب مورد حمله قرار گرفت و تعداد زیادی از تحریم‌کنندگان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. تحریم پس از 381 روز با رای دیوان عالی قضایی آمریکا مبنی بر لغو قانون تبعیض علیه سیاهان به پایان رسید. این یک پیروزی بزرگ برای لوتر کینگ و روش بی‌خشونتی بود.

در 1957، کینگ یکی از بنیانگذاران کنفرانس رهبران مسیحی جنوب (SCLC) بود. این یک اتحادیه متشکل از کشیشان سیاهپوست و کلیساها بمنظور پیگیری اقدامات مستقیم و مسالمت‌آمیز در برابر جدایی نژادی بود. رهبران SCLC امیدوار بودند که افکار عمومی را تغییر دهند و برای تکمیل چالش‌های قانونی در برابر جدایی نژادی، انجمن ملی پیشرفت رنگین پوستان (NAACP) را ایجاد کردند. کینگ، نیرویی توانمند در درون  SCLC  بود و به عنوان موفق‌ترین جمع‌کننده کمک‌های مالی و یک برنامه‌ریز سیاسی ورزیده که  به صورتی موفقیت‌آمیز اتحادیه‌هایی در میان سفیدپوستان دلسوز در ایالات شمالی به وجود اورد ظهور کرد. در 1959  طی سفری به هندوستان با پیروان گاندی دیدار کرد و آگاهی خود را درباره‌ی اعتراضات مسالمت‌آمیز افزایش داد.

در اوایل دهه 1960، کینگ و SCLC، تعدادی تظاهرات صلح‌آمیز علیه نهادهای پشتیبان جدایی نژادی سازمان دادند. در ماه مه 1963، یوجین “گاو نر” کونور، رییس پلیس برمینگهامِ آلاباما، سگ‌های پلیس و لوله‌های آب با فشار آتش نشانی را علیه تظاهرات کنندگان مسالمت آمیز، که بسیاری از آنها دانش‌آموز بودند، رها کرد. این تصاویر کشور را به وحشت انداخت. کینگ در طی این تظاهرات دستگیر شد و از سلول زندان خود به نگارش نامه از زندان شهر برمینگهام پرداخت. در این نامه او استدلال کرد که کسی که برای بیدار کردن آگاهی جامعه خود یک قانون ظالمانه را می‌شکند، “در حقیقت بالاترین احترام خود را برای قانون اظهار می‌کند”، به شرطی که او “به شکل شفاف، از روی اخلاص و با امادگی برای دادن تاوان کار خود ” عمل کند. در آن ماه اوت، رهبران سیاهپوست یک راهپیمایی به سوی واشنگتن برای کار و آزادی سازمان دادند. در آنجا، با حضور تقریباً 250،000 نفر از حمایت‌کنندگان حقوق مدنی که در مکان بنای یادبود لینکلن در واشنگتن گرد هم آمده بودند، کینگ یکی از قوی‌ترین سخنرانی‌های تاریخ آمریکا را ارائه داد. نسل‌های بسیاری از دانش‌آموزان، خطوط سخنرانی «من رؤیایی دارم» را از بر کرده‌اند. در این سخنرانی، کینگ برای روزی که “مردم را نه به سبب رنگ پوست، بلکه با درونمایه‌ شخصیتشان داوری خواهند کرد” دست به دعا برداشت.

تصاویر رویداد‌های برمینگهام و واشنگتن به شکل دادن پشتیبانی از لایحه حقوق مدنی 1964، که در دوم ژوییه 1964 با امضای  پرزیدنت لیندون جانسون قوت قانونی یافت، کمک کرد. در 1965، واکنش خشن پلیس سِلما، آلاباما نسبت به تظاهراتی برای کسب حق رأی، موج مشابهی را در حمایت از کینگ، جنبش حقوق مدنی، و تدوین قوانین تضمین‌کننده‌ی مشارکت سیاسی دامن زد. در نتیجه، لایحه حق رأی در ششم اوت 1965 تبدیل به قانون شد.

با تصویب این قوانین حقوق مدنی، کینگ همچنان به پیگیری شیوه‌ی اعتراض مسالمت آمیز اجتماعی خود، حتی زمانی که رهبران جوان‌تر خواستار راه‌های افراطی‌تری بودند ادامه داد. کینگ همچنین برنامه کاری خویش را برای در بر گرفتن تلاش‌ ها به منظور متمرکز کردن توجه بر فقر سیاهپوستان گسترش داد. کینگ برای حمایت از اعتصاب زباله‌روبها در ممفیس تنسی به سر می‌برد که در چهارم آوریل 1968 گلوله‌ی قاتلی به زندگی او در سن 39 سالگی پایان داد.

آمریکایی‌ها خاطره‌ی کشیش مارتین لوتر کینگ را با یک تعطیلی فدرال در سومین دوشنبه هر ژانویه گرامی می‌دارند.‬ افراد و نهادهای بی‌شماری، از جمله مرکز کینگ، مستقر در آتلانتا به پیگیری کارهای او ادامه می‌دهند.

——————————————————————————

بخشی از سخنرانی مشهور «من رؤیایی دارم!»
« ….
نگذاریم در دره‌ی ناامیدی غوطه‌ور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواری‌های امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رؤیایی دارم. این رؤیا، رؤیایی است که ریشه‌های ژرفی در «رؤیای آمریکا» دارد‪.‬
رؤیای من اینست که روزی این کشور به‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان می‌بخشد: «ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.»
رؤیای من اینست که روزی فرزندان برده‌های پیشین و فرزندان برده‌داران پیشین بر فراز تپه‌های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست‪.‬
رؤیای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند می‌سی‌سی‌پی، ایالتی که در آتش بیدادگری می‌سوزد، در آتش تعدی می‌سوزد، به واحه‌ی آزادی و عدالت بدل خواهد شد‪.‬
رؤیای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه‌ی شخصیتشان داوری خواهند کرد‪.‬
من امروز رؤیایی دارم‪!‬
رؤیای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشی‌اش، با فرماندارش که از گاله‌ی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومی‌چکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند‪.‬
من امروز رؤیایی دارم‪!‬
رؤیای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست‪.‬
این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب می‌برم. با این باور ما خواهیم توانست از کوه‌های ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید‪.‬
روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که می‌خوانم‪. ‬سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشه‌ی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.
…..»

——————————————————————————

برخی از سخنان  مارتین لوترکینگ:

«دوستان من بدانید، زمانی خواهد آمد که مردم از خرد شدن در زیر چکمه های آهنین ستم رهایی یابند…»
«صلح، تنها غیاب تنش نیست، حضور عدالت است.»
«به شما می‌گویم، اگر انسانی چیزی نیابد که جان خویش بر آن ببازد، شایسته زیستن نیست.»
«اِعمال ظلم در گوشه‌ای از جهان، عدالت را در گوشه‌ای دیگر مورد تهدید قرار می‌دهد.»
«باید پرسید: چرا ملت ما خود را نماینده لشکر خدا بر روی زمین می‌داند؟»
«تا زمانی‌که انسان‌های ستم‌کشیده نتوانند مهر دشمنان خود را به دل گیرند، نژادپرستی هیچ‌گاه ریشه‌کن نخواهد شد.»
«سنگینی بار ستمی را که بر شانه‌های خویش می‌کشیم، به عظمت ستمی است که برما روا می‌دارید. هرکاری که مایل هستید بکنید، بااین وجود بازهم شما را دوست خواهیم داشت. […] ما را به بند بکشید، بازهم شمارا دوست خواهیم داشت. خانه‌های مارا با بمب‌هایتان به آتش بکشید، کودکان ما را تهدید به مرگ کنید، بازهم شمارا دوست خواهیم داشت.»
«ما آموختیم تا هم‌چون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.»
«مردم آمریکا به درد نژادپرستی مبتلا شده‌اند – این زنگ خطر است. هرچند متضاد، اما مردم این سرزمین به آرمان‌های دموکراتیک نیز آراسته‌اند – این طلیعه امید است.»
«عشق تنها قدرتی است که دشمن را به دوست بدل می‌کند.»
«تاریکی، نمی‌تواند بر تاریکی غلبه کند، تنها روشنی می‌تواند آن را انجام دهد؛ نفرت، نمی‌تواند بر نفرت غلبه کند، تنها عشق می‌تواند آن را انجام دهد»
«عشق، پایدارترین قدرت جهان است.»
«باید پیوسته به ایجاد سد جرأت در برابر سیل ترس اقدام کنیم.»
«بخشش، عملی یک‌باره نیست، بخشش روشی است برای زندگی.»
«سرانجام، حکم شرعی «چشم در برابر چشم» همه را کور خواهد کرد.»
«قدرت علمی ما از قدرت معنوی ما پیشی گرفته‌است. [اکنون] سلاح‌های هدایت‌شونده داریم و مردان هدایت‌نشده.»
«مرمان ساده‌لوح به سادگی در دام خرافات گرفتار می‌آیند.»
—————————————————————————————————-
منابع:

دیدگاهتان را بنویسید