You are currently viewing به پاس آن جان شیفته (دربارهٔ زندگی و اندیشهٔ «سیمون وی»)

«غیر ممکن است که کلِّ حقیقت در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، حاضر و در دسترسِ هر کس که در آرزوی آن است نبوده باشد.» (سیمون وی)

مروری بر زندگی «سیمون وی» به صورت نکته‌وار، و مجموعه‌ای از سخنان وی را در این مطلب مطالعه کنید.

دیگر مطالب گردآوری شده:

مقدمهای بر کتاب «نامه به یک کشیش، اثر سیمون وی»

مقدمه‌ای بر کتاب«نامه به یک کشیش، اثر سیمون وی»

مصطفی ملکیان

«سیمون وی» به عنوان یک نویسنده معنوی گرا و پایبند به دین مسیح اما گریزان از کلیسا شناخته شده است که از او به عنوان «عذرای چپی» و «قدیسی کاتولیک در بیرون کلیسا» نیز یاد کرده اند. «نامه به یک کشیش»، از میان آثار سیمون وی ، نخستین اثری بود که از او به زبان فارسی ترجمه شد. آنچه در پی می آید، مقدمه ی بسیار روشنگر، نکته بینانه، و دل انگیز مصطفی ملکیان بر این کتاب می‌باشد که در آن پس از ترسیم چهره تابناک این نماد پاکی و پارسایی، درون مایه‌ی «نامه به یک کشیش» را در هشت محور و صدو بیست بند آورده است.

چرا باید امروز سیمون وی را خواند؟ (ویدئو)

ترجمه از فرانسه به فارسی: ناصر فکوهی
ویرایش و زیرنویس:  پگاه دودانگه

منبع: این آدرس

معرفی کتاب «برچیدن همه احزاب» (نوشته)

به قلم سیمون وی
با مقدمه مصطفی ملکیان
با ترجمه غلامعلی کشانی

در این نوشتار، سیمون وی (Simone Weil)، فیلسوف، عارف، دین‌شناس، روشن‌فکر، و مبارزِ سیاسیِ فرانسوی (۱۹۰۹-۱۹۴۳)، که یکی از بزرگترین معنویّت‌‌گرایانِ سده‌یِ بیستم بود، به‌ حکمِ شیفتگی‌اش به حقیقت و عدالت و مصالحِ عمومی و از سرِ انسان‌دوستیِ عظیم و عمیق‌اش و به مقتضایِ دلیلی کاملاً قانع‌کننده، خواستارِ برچیدنِ همه‌یِ احزابِ سیاسی میشود، چراکه حزب‌گرایی با حقیقت‌جویی و عدالت‌طلبی و پی‌گیریِ مصالحِ همه‌یِ شهروندان منافات دارد، به نحوی که تحزّب با تعقیبِ این سه آرمانِ بزرگِ اخلاقی قابلِ جمع نیست. سپس، نشان میدهد که این روحیّه‌یِ تحزّب، با همه‌یِ مَضارّ و شُروراش، اختصاص به نهادِ سیاست ندارد، بل، در نهادِ دین و مذهب، نهادِ تعلیم‌ و تربیت، و نهادِ علم و هنر و ادبیّات و در پدیده‌هاای مانندِ روشن‌فکری و ملّیّت‌‌گرایی، نیز، مصداق مییابد.

جانِ کلام، در استدلالِ سیمون وی، این است که اگر جمهوریّت به معنایِ اِعمالِ اراده‌یِ عمومی است ــ که‌ هست ــ و اگر مردم‌سالاری به معنایِ حاکمیتِ اکثریّت است ــ که‌ هست ــ باید گفت که احزاب هم مانعِ جمهوریّت‌ اند و هم مانعِ مردم‌سالاری؛ زیرا هر حزبی ــ سرانجام ــ منافعِ حزبیِ خود را بر مصالحِ عمومی اولویّت میدهد.

سیمونوی عزیز؛ کتاب«جاذبه و رحمت»

کتاب «جاذبه و رحمت» مجموعه یادداشت‌هایی است که سیمون وی در سال ۱۹۴۲، پیش از کوچ بی‌بازگشتش از فرانسه، به دوست خود گوستاو تیبون سپرد تا از آن‌ها مراقبت کند. سیمون وی ۳ فوریه  در ۱۹۰۹ در پاریس به دنیا آمد و در سن سی و چهار سالگی به تاریخ ۲۴ اوت ۱۹۴۳ در انگلستان درگذشت. سیمون وی در سال ۱۹۴۱ به مزرعه گوستاو تیبون آمد تا در آنجا کار کند و مدتی در خانه او ساکن شد.

گوستاو تیبون مقدمه مفصلی بر کتاب «جاذبه و رحمت» نوشته است که خواندنی است و در آن فشرده‌ای از اندیشه سیمون‌وی و آنچه او در خلال دوران مصاحبت از منش و نگاه سیمون‌وی دریافته است گزارش کرده است.

در بخشی از این پیش‌گفتار آمده است:

«من به هیچ انسان دیگری برنخورده‌ام که این‌چنین با رازهای دینی آشنا باشد؛ هرگز به اندازه‌ی زمانی که هم‌نشین او بوده‌ام احساس نکرده‌ام که واژه‌ی فراطبیعی به همین جهان واقع مربوط است… او به راستی فاصله‌ی دردناک میان «دانستن» و «دانستن با تمام وجود» را آزموده بود و یکی از اهداف زندگی‌اش از میان بردن این فاصله بود…

هر روز سر کار می‌آمد و گاهی که راضی می‌شد چیزی بخورد، با ما غذا می‌خورد. اگرچه نحیف و بیمار بود خستگی‌ناپذیر روی زمین کار می‌کرد و معمولاً خودش را با تمشک‌هایی که از بوته‌های کنار راه می‌کَند سیر می‌کرد. هر ماه نیمی از کپن‌های جیره‌اش را برای زندانیان سیاسی می‌فرستاد…

قاطعانه باور داشت که فقط با رسیدن به سطحی عالی از معنویت می‌توان به آفرینش نبوغ‌آمیز و راستین دست زد و محال است بدون از سرگذراندن پالایش سخت درونی بتوان به چنین بیان کاملی دست یافت. تأکیدش بر خلوص و اصالت درون، او را نسبت به همه‌ی نویسندگانی که در آن‌ها کوچک‌ترین نشانه‌‌ای از بی‌صداقتی  یا خودستایی بود بی‌گذشت می‌ساخت— مانند کورِنی، هوگو یا نیچه. تنها چیزی که می‌پسندید سبکی عاری از تکلف بود که حقیقت عریان روح را به طور کامل بیان کند…

پس از چند هفته چون احساس کرد که با مراعات زیاد با او رفتار کرده‌ام تصمیم گرفت در مزرعه‌ای دیگر کار کند تا ناشناس بماند و بتواند در سرنوشت کارگران واقعی سهیم شود. ترتیبی دادم که در روستای همسایه، در تاکستان یکی از زمین‌داران بزرگ به انگورچینی مشغول شود. آنجا بیش از یک ماه با نظمی تحسین‌برانگیز کار کرد و با این که نحیف بود و با این کار آشنایی نداشت به هیچ وجه نپذیرفت که ساعات کارش از دهقانان تنومندی که همکارش بودند کمتر باشد…

آخرین بار او را در آغاز سال ۱۹۴۲ دیدم. پوشه‌ای پر از کاغذ به من داد و از من خواست که آنها را بخوانم و در مدتی که دور از وطن است مراقب‌شان باشم… فرصت داشتم که یک بار دیگر به سیمون وی نامه بنویسم تا بگویم که عمیقاً تحت تأثیر نوشته‌هایش قرار گرفته‌ام. او از وَهران [شهری بندری در شمال غربی الجزیره] نامه‌ی زیر را برایم فرستاد که با این‌که خصوصی است آن را به طور کامل نقل می‌کنم:

«…. هستی انسان آن‌چنان آسیب‌پذیر است و چنان در معرض خطرهای گوناگون قرار دارد که نمی‌توانم بدون اضطراب به دیگران عشق بورزم… امید دارم که پس از بُهت کوچک ناشی از جدایی، از آنچه در کمین من است [اشاره به مرگ احتمالی خودش] رنجی نبرید و اگر زمانی از من یاد کردید مثل یاد کردن از کتابی باشد که در دوران کودکی خوانده‌اید. هرگز نمی‌خواهم در قلب کسانی که دوست‌شان دارم بیش از این جایی داشته باشم، چون در این صورت هرگز موجب اندوه آنان نخواهم شد…»

… در ۱۹۴۲ به لندن رفت و آنجا مدتی زیر نظر م. موریس شومان کار کرد. پافشاری می‌کرد که او را برای مأموریتی به فرانسه بفرستند اما نژادش مانع از این کار بود. از آن‌جا که قادر نبود خود را در معرض خطرهایی قرار دهد که در آن زمان زندگی فرانسویان را تهدید می‌کرد، تصمیم گرفت دست‌کم در کمبودهای ایشان شریک شود، به همین علت با جیره‌ای سر می‌کرد که معادل غذای جیره‌بندی شده در فرانسه بود. این پرهیز غذایی وضع سلامتش را که حتی پیش از آغاز این پرهیز هم ثباتی نداشت بدتر کرد. فرسوده از گرسنگی و سل ریوی، ناچار کارش به بیمارستان کشید. آن‌جا به شدت از مراقبت‌های ویژه‌ای که برایش تجویز می‌شد در عذاب بود. پیش‌تر، یعنی زمانی که در خانه‌ی من بود متوجه این ویژگی‌اش شده بودم: او از این‌که برایش مزیتی قائل شوند وحشت داشت و از هر مراقبت دقیقی که او را از سطح مردم عادی فراتر بنشانَد به شدت گریزان بود. فقط زمانی احساس راحتی می‌کرد که در پایین‌ترین پله‌ی نردبان جامعه باشد و در میان توده‌ی مردمان فقیر و رانده‌شدگان این جهان محو گردد. او را به حومه‌ی شهر انتقال دادند و در آن‌جا پس از اظهار شادی از این‌که یک بار دیگر طبیعت را می‌بیند، درگذشت.»(جاذبه و رحمت، سیمون وی، با مقدمه و ضمیمه‌ای به قلم گوستاو تیبون، ترجمه بهزاد حسین زاده، نشر نی)

منبع: این آدرس

معرفی کتاب «قدرت کلمات» (نوشته)

گزیده مقالات سیمون وی
ترجمه‌ی بهزاد حسین‌زاده

مقدمه مترجم فارسی:

سیمون وی متفکری شجاع است که به خوشایند مخاطبش نمی اندیشد. سیمون وی کلامی گرم و گیرا دارد و از این جهت شاگردِ خلف افلاطون است؛ اما گرمی کلام او نیز مانند استادش با لفاظی ها و هنرنماییهای سوفیستی نسبتی ندارد. آتشی که از کلمات او برمی‌خیزد، ناشی از توجه ناب او به خیر، حقیقت، زیبایی، و عدالت است. او در نوشته های خود شجاعانه جزم ها و تابوهای دوران مدرن را نقد می‌کند.

کتاب حاضر در بردارنده شش مقاله از مجموعه نوشته های سیمون وی است که به ترتیب تاریخ نگارش عبارت اند از: «تحلیل سرکوب»، قدرت کلمات، «ایلیاد یا شعر قدرت»، «دوستی»، «شخصیت انسانی»، «نیازهای روح».

در  «تحلیل سرکوب»، سیمون وی به تحلیل این مسئله می پردازد که چرا انقلاب‌ها نتوانسته اند و احتمالاً هرگز هم نخواهند توانست به سرکوب اجتماعی خاتمه دهند. سازوکاری که سبب میشود سرکوب اجتماعی هر بار مانند یک بیماری مزمن دوباره عود کند، چیست؟ او در این مقاله میکوشد مسئله‌ای را صورت بندی کند که به زعم او مارکس و به تبعیت از او مارکسیست‌ها از آن غفلت کرده اند. این که چرا پیوسته شکلی جدید از سرکوب، جانشین شکل قدیمی آن میشود؟

«قدرت کلمات»، بیانیه قدرتمندی است علیه سوء استفاده از زبان و کارکردی که در ایجاد جنگ‌های پنهان و آشکار دارد. در این مقاله سیمون وی نخست متذکر می شود که واژگانی نظیر ملت، امنیت، نظم ،اقتدار، دموکراسی و … در دوران ما بدل به موجوداتی انتزاعی شده اند و سپس با رجوع به رخدادهای زمانه خود نمونه هایی روشن از کاربردهای بی معنای این واژگان را در سپهر سیاسی و اجتماعی پیش چشم ما می نهد.

«ایلیاد یا شعر قدرت»، جستار بی نظیری است در باب چگونگی تسلیم شدن روح انسان در برابر قدرت. نویسنده در این مقاله به شرح مکانیسمی می پردازد که جنگها را پدید می آورد، انسانها را تبدیل به اشیاء می‌کند، و آنها را تابع همان قوانینی می‌سازد که بر مادۀ بیجان حاکم است.

مقاله «دوستی» یکی از کشفهای سیمون وی در ساحت فراطبیعت است. او در این مقاله، در پی کشف جوهرِ دوستی است که به زعم او نوعی معامله به مثل است. او به پیروی از فیثاغوریان، دوستی را نوعی برابری ناشی از هارمونی یا اتحادی میان اضداد – یعنی ضرورت و آزادی – می‌داند. از شواهد امر بر می آید که چنین اتحادی در طبیعت ناممکن است و سیمون وی نیز بر این امر صحه می گذارد، اما آنچه در ساحت طبیعت ناممکن است در ساحت فراطبیعی ممکن می‌شود. در دوستی کامل، به برکت دخالت فراطبیعت در طبیعت، نه تمنای خشنودسازی هست و نه میل چیرگی. در دوستی، امری فراطبیعی و غیر فردی وجود دارد، بلکه اصولاً فقط در چنین فضایی است که معجزه ای به نام دوستی امکان پذیر می گردد. سیمون وی با بیانی روشن اعلام می‌دارد که دوستی ناب که معجزه‌ای فراطبیعی است، فقط با حضور خداوند امکان پذیر است. مهر به دیگر انسان ها چنانچه با این دخالت فراطبیعی پیوند نیابد، نه تنها پایدار نخواهد بود که به نفرت بدل خواهد شد. از نظر سیمون وی، مسیح سه فرمان بزرگ به شاگردانش داد: عشق به همسایه، عشق به خدا، و دوستی. با این وصف شاید بتوان گفت از نظر سیمون وی، اتحاد حقیقی فقط از طریق خیر ممکن است، و اتحاد از راه شر، اتحادی دروغین و ناپایدار است.

مقاله درخشان «شخصیت انسانی»، شاید درست ترین نقدی باشد که تاکنون درباره خطاهای جامعه مدرن به نگارش درآمده است. در این مقاله سیمون وی با واکاوی سلسله ای از مفاهیم مانند حقوق، حقوق فردی، آزادی بیان، دموکراسی، آزادی، احزاب، جایگاه علم و هنر توزیع قدرت، امر شخصی و امر غیر شخصی، فردگرایی و جمع گرایی، به نقد دوران مدرن می‌پردازد و با صراحت این حقیقت را اعلام می‌دارد که جوامع دموکراتیک مدرن همگی رو به سوی شر دارند. این مقاله درخشان به ویژه از آن جهت خواندنی است که امروز نیز با گذشت دهه ها از زمان نگارش آن در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و بوی بهبود از اوضاع جهان به مشام نمی‌رسد.

مقاله «نیازهای روح» را سیمون وی با تبیین یکی دیگر از خطاهایی می آغازد که با انقلاب فرانسه در همه جهان مدرن رخنه کرده است. به زعم سيمون وی، مفاهیم  «حق» و «وظیفه» یک مفهوم بیش نیستند و حق، حاصل نگاه کردن به مفهوم وظیفه از زاویه ای دیگر است؛ وظیفه، وابسته به تأیید دیگران نیست و هرکس در درون خود آن را احساس می‌کند اما حق، وضعیت وابسته ای دارد. وظیفه، برخلاف حق، شرط نمی پذیرد و به قلمرو ماورای این جهان تعلق دارد. اما حق امری مشروط است لحاظ و به همین لحاظ بر پایه امر مشروط،نمیتوان قوانین مطلق وضع کرد. اما مردان انقلاب فرانسه با حذف قلمرو نامشروط وظایف و آنگاه سعی در وضع قوانین مطلق و جهان شمول، خطایی بنیادین مرتکب شدند و جوامع مدرن هنوز میراث دار این خطا هستند.

منبع: این آدرس

دیدگاهتان را بنویسید