یلدا، شب میلاد خورشید (نوشته)
«یلدا» یک واژۀ سُریانی به معنای میلاد و تولد است. شب یلدا شب تولد خورشید، نماد و مظهر میترا(ایزد مهر) است. بنابر باورداشتهای ایرانیان خورشید در واپسین شب پائیز، یعنی آخرین شب ماه آذر، باز زاده میشود و در نخستین روز دی ماه از فصل زمستان که روزش مُنتَسَب به خورشید و « خور» و ماهش مُنتَسَب به آفریدگار جهان و کائنات، اورمَزد نامیده میشود، طلوعی تازه دارد.
شب یلدا، شب آغاز فصل زمستان را بیرونی در آثارالباقیه«میلاد اکبر» (انقلاب شَتَوی) نامیده و آن را مطابق با بیست وپنجم کانون اول، ماه سوم سُریانی(نام یکی از اقوام سامی نژاد باستانی که زبان و خط آنها نیز به نام سُریانی معروف است) وشب «عید میلاد مسیح» در مذهب رومیان دانسته است(بیرونی،384،453). بهروز در کتاب تقویم و تاریخ( ص 75 ، 104) زمان زادن ایزد مهر را در ماه دی و برابر با یک شنبه ۲۵ ماه دسامبر میلادی، روزی که درآن مسیحیان میلاد حضرت عیسی را عید میگیرند، دانسته است.
بنا بر نوشتۀ پورداود در یشتها، روز یک شنبه، روز مخصوص خورشید (Sunday) و روز ۲۵ دسامبر، روز جشن ظهور خورشید یا مهربوده و نزد مهرپرستان روز مهر دانسته میشده است. عیسویان سدۀ چهارم میلادی ۲۵ دسامبر را روز زایش عیسی مسیح قرار دادند و یک شنبه را هم روز برخاستن و به آسمان صعود کردن او دانستند (پورداود،1/419- 420).
ایرانیان نخستین روز دی ماه آغاز فصل زمستان را روز تولد خورشید و برابر با ۲۱ ماه دسامبر میانگاشتند وشب آن روز(شب یلدا) را جشن میگرفتند. همین روز، روزی مقدس برای میترا پرستانی شد که در سرزمین روم میزیستند و در سدۀ چهارم میلادی با یک اشتباه در گاه شماری، تولد میترا یا مهر را در ۲۵ دسامبر تثبیت کردند. بعدها هم میلاد مهرِ«نجات دهنده» را به حضرت عیسی مسیحِ «نجات بخشنده» منتسب کردند و آن را جشن گرفتند (فره وشی، 116- 117). بنابراین باورِ تاریخی است که برخی از دانشمندان، جشن میلاد مسیح (نوئل) را در اصل جشن ظهور میترا (دهخدا، ذیل «یلدا») و به احتمال فراوان مسیح را جلوه ای از ایزد میترا دانستهاند. قدمای ما نیز بنا بر استدلال بالا، به پیوند یلدا با تولد مسیح یا مهر قایل بودند. سنایی میگوید:
به صاحب دولتـی پــیـوند اگر نامـی همی جویــی
که از یک چاکری عیسی، چنان معروف شد یلدا
یلدا پیامآور دو بشارت بزرگ است: یکی بشارت به پایان یافتن یک دور کیهانی و آغاز دور کیهانی نوین دیگر، و به عبارت دیگر به سرآمدن فصل پائیز و آمدن فصلی یا سالی نو با زمستان؛ و دیگری بشارت به زایش دوبارۀ خورشید در درازترین شب سال پس از مرگ نمادینش در پائیز، و بلند شدن روزها از پس آن و بالندگی و دیرمانی بیشتر خورشید در جولانگاه هر روزۀ خود در پهنۀ آسمان تا پایان زمستان.
مهرداد بهار باززایی دورۀ نوزادی خورشید در طبیعت را با الگوی رفتارهای فرهنگی در چهل روز دورۀ نوزادی کودک در میان انسانها میسنجد و تشابهی میان جشن آتش افروختن در ده روزگی خورشید در ۱۰ دی ماه (شب یازدهم دی که آن روز هم «خور» یعنی خورشید نامیده میشود) و جشن سده در چهل روزگی خورشید در ۱۰ بهمن و مراسم حمام زایمان در دهمین روز تولد کودک و چهل روزه شدن کودک و از خانه بیرون بردن و نشان دادنش به دیگران می بیند (بهار،304-305).
گردش دور کیهانی و تغییر فصلها و تحویل و تحول در قاموس طبیعت برای نیاکان ما ایرانیان بسیار اهمیت داشت و هر گردش کیهانی در طبیعت و گذار از کهنه به نو را یک نوروز میانگاشتند و آن را به یُمن و برکت زندگی بهتر، جشن میگرفتند و شادی میکردند. از این رو شب چلّه، شب اول دی ماه در آغاز فصل زمستان همچون شب آغاز فروردین در بهار، شب نوروزی از نوروزها در سرزمین ایران به شمار میرفته است و آن را جشن میگرفتهاند و فردایش اول دی را خرم روز مینامیدند.
نزد ایرانیان تاریکی و ظلمت آفریدۀ اهریمن و روز و روشنایی آفریدۀ اهورامزدا انگاشته میشدند. این پنداره از باوری آمیخته با تفکر ثَنوی و نمودهای دوگانه در فرهنگ اندیشگی ایرانیان برمیخاسته است. بنا بر این باور، ازدیرباز سیاهی و تاریکی شب جولانگاه اهریمنان و دیوان زیانکار بوده است. دیوان اهریمن میکوشیدهاند که درعرصۀ تاریکی شب و درنبود وغیبت خورشید، به ویژه در شب یلدا، طولانیترین شب های سال بر جهان کیهانی و آفریدگان آن بشورند و با پلیدی و زشتکاری به همه چیز زیان برسانند. به این سبب، قدمای ما از کهنترین دوران این شب دراز و تاریک را «شوم و نحس و نامبارک» میشمردند و گیتی و جهان، و هم صحبتی با حُکّام را شوم میدانستند و به شب یلدا تشبیه میکردهاند. خاقانی میگوید:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا
حافظ میگوید:
صحبـت حـُکّام ظلمـت شـب یلداست نور زخورشید جوی، بو که برآید
ایرانیان نازکخیال و خوشطبع نیز گیسوی بلند و سیاهِ مثل شَبَق زنان زیبا رو را به لحاظ درازی وسیاهی به شب یلدا تشبیه میکردندهاند. سعدی گوید:
روز رویش چو برانداخت نقاب ازسرزلف گویی از روز قیامت، شب یلدا برخاست
مردم ایران برای رماندن این ارواح شریرِ پناه گرفته در سیاهی و تاریکی شب یلدا و پاکسازی و پلشت زُدایی از محیط زیست خود، این شب را تا پاسی گذشته از نیمه شب، حتی تا دمیدن سپیدۀ صبح به انتظار تولد و بردمیدن خورشید و درخشیدن پرتو آن و زدوده شدن دیو تاریکی از ساحت طبیعت، بیدار مینشستند و چراغهای خانه شان را افروخته نگه میداشتند و عیش و نوش وشادی میکردند.
گردآمدن اعضای خانوادهها و دوستان و آشنایان در شب یلدا درخانههای یکدیگر و گذراندن آخرین شب پائیز که با شب آغاز چلّۀ بزرگ زمستان مطابقت دارد و به همین سبب «شب چلّه» هم نامیده میشود، آئینی ویژه و همگانی درایران بوده است. مردم به سنّت کهن نیاکان خود در این شب خوانِ «مَیَزْد» یا «مَیزَد» ( سفرۀ « شب چِرِه») میگسترند و درپای آن مینشینند و گذار زمان کهنه به زمان نو را جشن میگیرند. درآئین زرتشتی، مَیَزْد را چیزهای خوردنی و نذر و فدیه، و مجلس جشن و شادی و عیش ونوش معنا کردهاند. سنایی میگوید:
گه خروشان چو درنبرد تو، نای گاه نالان چو در مَیَزْد تو، چنگ
خوانِ شب چِره را درهر منطقۀ ایران بنا برمقتضیات اقلیمی، اجتماعی و فرهنگی بوم- زیستگاه ها و سنّتهای فرهنگی با مجموعهای از خوراکیها و تنقلات تابستانی و پائیزی رایج درمحل، به ویژه میوه های سه گانۀ سیب، انار و هندوانه همراه با آجیل مشهور به «آجیل شب چلّه»، و انواع تخمه و امروزه تخمۀ آفتابگردان میآرایند.
آفتابگردان گیاه بومی امریکای جنوبی است و درایران به سبب شباهت گلهای این گیاه به خورشید و گردش آن با گردیدن آفتاب به هرسو، آن را آفتابگردان یا آفتابپرست گفتهاند. رسم گذاشتن تخمۀ آفتاب گردان در سفرۀ یلدا و شکستن آن به قصد تفریح و وقتکُشی، به احتمال فراوان به لحاظ شباهت وگرایش گل آفتاب گردان به خورشید وخوش یُمن بودن آن است.
انار و سیب و هندوانه در فرهنگ ایرانی و اسلامی و فرهنگ های دینی دیگر ارزش و اعتبار قدسیانه دارند. بنابر اساطیر ایرانی از ریختن خون سیاوش بر زمین گیاهی سربرآورد «گیاهی برآمد همانگه ز خون»(فردوسی) که آن را گیاه سیاوشان یا « خون سیاوشان» خواندند. در دین مزدیسنا انار و سیب از میوههای مینوی و در اسلام از میوههای بهشتی شناخته میشوند. بنا بر روایت زراتشت نامه اسفندیار با خوردن اناری که زرتشتِ پیامیر به او داد، روئین تن شد و بنا بر روایت عهد عتیق، درعهد سلیمانِ نبی، دورادور و سراسر ستون های معابد و کاخ ها را با نقش انار به نشانۀ قداست و جاودانگی تزئین میکردند.
این دو میوه هردو نمادی از رویش، باروری، نوشدگی، باززایی و پیروزی و جاودانگی به شمار می روند و در بسیاری از آئینها و مراسم آئینی درفرهنگ سنتی ایرانیان حضور دارند و ایفای نقش می کنند. مانند استفادۀ زرتشتیان از شاخه و میوۀ درخت انار در مناسک دینی و از میوۀ آن در مراسم پیمان زناشویی بستن، یا انداختن انار یا سیب از سوی داماد به طرف عروس، پیش از ورود او به خانۀ شوی، فرستادن خوانچۀ میوه از انار و سیب و هندوانه درشب یلدا ازخانۀ داماد به خانۀ عروس و گذاشتن انار یا شاخۀ درخت آن در خوان نوروزی و تفأل زدن به شاخۀ انار در میان مردم ایران.
به باور عامّۀ مردم ایران، خوردن این میوه ها، به ویژه انار و هندوانه در شب یلدا دیو و ابلیس وسوسه گر و گمراه کننده را از دل انسان و محیط زیست او دور می کند و تب و درد و ناخوشی ها را ازعرصۀ زندگی بیرون می افکند و چون طبیعت سرد دارند گرمای تابستان را هم بی اثر می کنند و به قول خراسانی ها « گرمیت مغز» و « سوزندگی جگر» را دفع می کنند و نمی گذارند انسان در تابستان دچار عطش و گرمازدگی بشوند و به سلامتشان گزندی برسد (برای آگاهی بیشتر درمورد ویژگیهای قداستی، طبی و صنعتی انار نک: بلوکباشی، «انار»، 10/302-307؛ شکورزاده،194، 196).
در شب چلّه، مردم تمامی شب را چشم انتظار دمیدن خورشید با افسانه گویی، گفتن مَتَل و چیستان، نقل شاهنامه، حافظ خوانی، تفأل زدن به شعر حافظ و خوردن شب چِره و تخمه شکستن می گذرانند. به پندار خجستۀ آنان خورشید با طلوع خود کمراهریمن تاریکی و دیو سیاهی را خواهد شکست و با پرتو خود نحسی و شومی و نامبارکی تاریکی را از فضای زیستشان خواهد زُدود.
رسم تفأل زدن و پیش بینی آینده نیز درهردور کیهانی و نو شدن فصل و سال از رسم های کهن مردم ایران بوده است. این رسم در کهن ترین تمدن های جهان، از جمله تمدن سومری- بابلی، مانند تفأل زدن در جشن اکیتوAkitu سال نو، به قصد « تعیین تقدیرات» The festival of the fateوجود داشته است (بلوکباشی، نوروز،49). یاری طلبیدن از لسان الغیب حافظ و تفأل به اشعار او به هنگام تحویل ماه قوس به جَدی در شب یلدا، یکی از انواع تفأل های رایج میان ایرانیان بوده است. مردم درتفأل با دیوان حافظ، از او در گشودن رازها و آگاهیدن آنها از تقدیر و سرنوشتشان در آینده یاری می طلبیدند.
آئین ها و باورهای دیگری هم در این شب میان مردم ایران متداول بوده که جنبۀ محلی و اختصاص به فرهنگ خاص آن محل داشته است. این آئین ها بنابر جغرافیای- فرهنگی حوزه های کویری، حاشیۀ کویر، مرکزی، شرقی، غربی، شمالی و جنوبی سرزمین ایران با هم فرق می کرده است. بنابر باورعامّۀ ، مردم کرمان می پنداشتند که درشب یلدا قارون برای تنگدستان پاک نهاد پشته ای هیزم می آورد که در انبار هایشان تبدیل به طلا می شود. گرچه هیزم با سوختن و گرما زایی درسرمای زمستان برای فقرا نقش و اعتباری برابر طلا داشته است، ولیکن هیچگاه چنین رویدادی برای تنگذستان پیش نمی آمده و این پندار فقط دلخوش کُنَکی در امید بخشی به فقرا و آرام کردن و فرونشاندن خشم آنان بوده است. ضمناً، در شکل گیری این باور، قصۀ فرورفتن قارون با زر و زیورهایش به اعماق زمین و نهان بودن در آنجا هم احتمالاً بی تأثیر نبوده است!
برخی شب نشینی در شب یلدا و رسم آوردن خوانِ مَیَزد پُرازمیوه های خشک و ترِ بازمانده از تابستان و پائیز را یک نوع « میهمانی مذهبی» و « مراسم فدیه»ای دانسته اند که مردم نثار اورمزد می کرده اند، زیرا که ماه دی به اهورامزدا تعلق داشته و روزاول هرماه ایرانی هم ازآن اورمزد بوده و به نام او نامیده می شده است(فره وشی،115). ولیکن برخلاف این نظر، آن چنان که از این آئین کهن ایرانی برمی آید رسم گستردن خوانِ مَیَزْد در این شب باید با فراگشت دورکیهانی و اسطورۀ باز زادن خورشید، نماد ایزد مهر و تحویل او به برج جَدْی پیوند داشته باشد. خوان گستری درشب یلدا هم ضیافتی است روحانی در پذیرایی و شکوه داشتِ میلاد خورشید و تقدیم به ایزد مهر.
اسطورۀ شب یلدا. پیش از نقل روایت اسطورۀ شب یلدا، مقدمتاً بگویم که درفرهنگ ما ایرانیان خورشید زن و ماه مرد است. ازاین روست که ما درادبیاتمان خورشید را خورشید خانم خطاب می کنیم و در هوای سرد زمستان، هنگامی که خورشید در پس پردۀ ابر چهره پنهان می کند و گرمایش را از زمینیان دریغ می دارد، کودکان چنین می خوانند:
خورشید خانم نوری،
سنگ درتنوری،
آفتاب کن و آفتاب کن،
یک مشت برنج تو آب کن،
ما بچه های گرگیم،
ازسرمایی بمردیم!
و اما روایت اسطوره از فرهنگ برادران لر ما در لرستان. می گویند ماه سخت دلباختۀ خورشید خانم بود و سراسر شب های سال را چشم به راه آمدن خورشید و رسیدن به وصال او می دویده تا مگربتواند درسحرگاهی راه براو ببندد. ولیکن هر شب دَم دَم های سحر وقتی که خورشید به او نزدیک می شده است، خواب او را می ربوده و خورشید خانم ازچنگش می گریخته و روزفرا می رسیده و دیگراو را درقلمرو خورشید راهی نبوده است. سرانجام از یکی از ستارگان که همیشه در کنار اوست، می خواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. در سحرگاه شب یلدا ستارۀ گماشتۀ او، ماه را از نزدیک شدن خورشید آگاه می کند. ماه به استقبال خورشید خانم می رود و راز دلباختگی وسرگردانی و آسمان گردی خود را به او می گوید. ماه و خورشید یکدیگر را دربرمی گیرند و زمانی دراز درکنارهم می آرامند. خورشید در این همبستری وظیفۀ خود را فراموش می کند و دیرتر از همیشه طلوع می کند. به همین سبب نیز شب یلدا طولانی تر از همه شب هاست. ازآن پس، هرسال در شب یلدا خورشید و ماه با یکدیگر به حجله می روند و با درآمیختن باهم پیوندی بَغانه می زنند و بازتاب آن باز آفرینی خورشیدی دیگردر شب یلدا برای دورکیهانی تازه است.
پیام و کارکرد شب یلدا. شاید این پرسش از ذهن خوانندگان بگذرد که در جهان قرن بیستم ویکم که ما درآن زندگی می کنیم، برگزاری جشن هایی مانند جشن شب یلدا و جشن نوروز، چه پیامی برای انسان امروزی می تواند داشته باشد؛ یا نقش و کارکرد اجتماعی این جشن ها در زندگی مردم چه می تواند باشد؟! پاسخِ کوتاه به این پرسش این است:
جهانی که ما امروز درآن زندگی می کنیم چنان ما را به خود مشغول داشته و در چنبرۀ کارها گرفتارکرده که گویی این گرفتاری ها همچون تارتَنَک، تارهایی محکم درپیرامونمان تنیده است که گسستن بندهای آن و رها کردن خود از این بندها و پیوستن به حلقه های زنجیرۀ اعضای خانواده و دودمان و آشنایان بس سخت و دشوارمی نماید. هرچند، این جهان دارد در مسیرعقلانیت و خردورزی گام می زند، ولیکن عملکرد آن انسان ها را از هم جدا کرده و پیوندهای ارتباطیِ عقلانی و عاطفی آنها را کم وبیش ازهم گسسته است. به هرروی، اگر انسان بخواهد با همۀ عقلانیتش درجهان امروز پایا و مانا بماند و زندگی آرام و بخردانه داشته باشد، ناگزیر از آگاهی یافتن از متن فرهنگِ کهن جامعه هایی است که انسان سنتیِ دیروز و انسان متجدد امروز را ساخته و درفضای خود پرورش داده است.
جشن شب یلدا و جشن های دیگرایرانی که همه از ژرفای فرهنگ کهن سال ایرانی برآمده اند، هریک با آئین های ویژۀ خود به صورتی نمادین تقسیم بندی زمان در دور کیهانی را در طبیعت باز می نماید و تداوم زندگی را در مکان و زمان معنا و اعتبار می بخشد. کوچک ترین نقش و کارکرد این جشن ها جمع کردن افراد قوم و خویش و دوستان و آشنایان به دورهم و تحکیم بخشیدن به رشته های پیوند نَسَبی و سَبَبی و روابط اجتماعی میان آنها و افراد جامعه است.
اما نقش و کارکرد دیگر این جشن ها که بنیادی تر و مهم تر می نماید، نخست ایجاد وحدت و انسجام فرهنگی میان همۀ افراد طبقات مختلف مردم سرزمین ایران از هر گروه قومی و زبانی و دینی، و دودیگراستوارکردن هویت فرهنگی و ملی ایرانیان درسراسر حوزۀ فرهنگ ایرانی است. هویتی که از گذشتۀ دور با آن دشمنی می شده است چنان که تلاش کسانی مانند امام محمد غزالی، عالم و فقیه با نفوذ دورۀ سلجوقی (قرن پنجم) در در براندازی آئین های ایرانی، در آن میان آئین های نوروزی و بازداشتن مسلمانان از خرید و کاربرد اسباب و بازیچه های این آئین، و اصرارشان در این امر که «نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد»، راه به جایی نبرده است. افسوس که دردهه های کنونی ارزش و اعتبار و جاذبۀ فرهنگ ایرانی به سبب کژاندیشی ها و نگرش های کوته بینانۀ گروهی ایران ستیزِ ضد فرهنگ و آئین های ایرانی به سستی وضعف گرائیده و انسان ایرانی را دارد از هویت « خود بودن خود» تهی و از« فرهنگ ایرانی» دور و بیگانه می کند.
از دیگر ارزش های مهم این جشن ها و آئین ها، یکی هم رمز گشایی از پاره ای از رازهای نهفتۀ تاریخی است که در روایت های اساطیری آئین های ما به زبان رازگونه بازگو می شوند. همه می دانیم که شمار بسیاری از حقایق و واقعیات تاریخی- دینی ما هنوزسرپوشیده و ناشناخته باقی مانده اند و تاریخ نگاران وانسان شناسان ما تاکنون نتوانسته اند به آنها دست یابند. چنان که دربیان روایت آئین شب یلدا این نکتۀ تاریک مهم تاریخی برای ما روشن شده است که چگونه دراعصار گذشته، دو رویداد تاریخی، یکی میلاد و ظهور میترا(ایزد مهر) ودیگری میلاد و ظهورعیسی مسیح با یکدیگردرمی آمیزند وهردو با هم جلوه ای یگانه می یابند. از این رو، پیوسته می توان شاهد تمایزی بنیادین میان صورت روایت یک اسطوره و آئین و معنای آن اسطوره و آئین، یا به عبارت دیگر میان ساحت بیرونی نشانه های یک روایت اسطوره ای و ساحت درونی نشانه های همان روایت اسطوره ای باشیم و به قول مولانا جلال الدین بلخی:
صــورتــش دیــدی ز معنــا غـافـلی از صـدف دُرّی گــزین گــر عـاقـلی
اما نکتۀ مهم دیگر دراین آئین ها فلسفۀ گستردن خوان یا سفره در ضیافت های روحانی در شب آغاز هریک از ادوارکیهانی است. انداختن سفرۀ هفت سین درجشن نوروزی درآغازسال نو دربهار، گستردن خوانِ شب چره در شب یلدا، درآغاززمستان، وانداختن سفره های نذرانه به نام یکی ازمقدسان دینی – مذهبی در دین مزدیسنا و مذهب شیعۀ اسلامی، ازدیرباز بیانگر یک واقعیت اجتماعی – فرهنگی و نشان دهندۀ بخشی از حیات دینی و زندگی عُلوی – آئینی ایرانیان بوده است. این خوان ها یا سفره های قدسیانه که هرگاهی چند درسال، در اجتماعات عمومی و خانوادگی مردمِ باورمند به آنها ترتیب داده می شود، کارکردهایی روان- اجتماعی و فرهنگی گوناگون دارند که عبارتند از: آرام کردن هیجانات و غلیان ها و امید بخشیدن به مردم به دمیدن صبح صادق ؛ نزدیک کردن افراد گروه ها و قشرهای مختلف به یکدیگر در همه حوزه ها ی آبشخور فرهنگ ایرانی ؛ کمک در انسجام پیوندها فرهنگی و تحکیم نظام وفاق وهمبستگی و صلح و دوستی میان مردم؛ و سرانجام پاسخ دهی به خواست ها و انتظارات عاطفی و معنوی آنان( برای خوان های نوروزی و سفره های نذری، نک: بلوکباشی، « ضیافتی روحانی بر سر خوان نوروزی»،5- 7).
منبع: سایت تریبون زمانه
آنچه باید دربارهی شب یلدا بدانیم (ویدئو)
آئین آگر (آتش) نوروزی در شب یلدا در روستای هزارخانی (متن)
آگر نوروزی (آتش نوروزی) یکی از مهمترین مناسک در روستای هزارخانی در شهرستان دلفان، استان لرستان است که در شب یلدا برگزار میشود. وجـه تسمیـه آگر نوروزی این است که در ابتدای ماه نوروز1 برگزار میشود. در این جشن تمام اهالی روستا در مکانی گردهم میآیند و آتشی بزرگ را برپا میکنند.
و یا اینکه هر خانه در جلو درب حیاط خود یا در یا در یک بلندی آتشی روشن میکند و سعی دارد که آتشی بزرگتر از همسایه داشته باشد و هرگاه آتش همسایه کوچکتر باشد با خواندن بیت زیر به همسایه طعنه میزنند:
آگره ایمه بلئزه آگره هامه کلئزه
Agra Eima Bleza Agra Hama Kleza
آتش ما شعلهور و پر نور و آتش شما کم رمق و بینور است.
یا اینکه در کنار آتش چنین میگویند:
آگِر نوروزی ایمشو پیروزی
Agr Neworoozy Eimshewo Piroozy
آتش نوروزی، امشب تو پیروز خواهی شد.
در شب یلدا آش رشتهای به نام «رشته فرشته» میپزند و پختن آن در شب یلدا مبارک و میمون است و بر سر سفره میگویند:
فرئشته نوروزی ایمشو نتوزی
Freshta Neworoozy Eimshewo Natoozy
فرشتهی نوروزی امشب بازنده نخواهی شد.
مردم روستا عقیده دارند که خوابیدن در این شب نحس است و سعی دارند که تا صبح بیدار بمانند. در این شب همچون سال نو جشن میگیرند، همه در تکاپوی پیشواز از شب نو هستند. رسم بر این است که اولین گوسفند زمستانی خود را در این شب قربانی کنند و به خاطر مبارکی این شب برای اولین بار از روغن حیوانی سال جدید خود استفاده میکنند. همهی اعضای خانواده گردهم میآیند در سالهای نه چندان دور در این شب شاهنامه لکی میخواندند، قصه میگفتند و فال چل سرو میگرفتند. مردم روستا در کنار آتش از خدای آسمانها و زمین طلب برکت در زندگی خود میکنند و دعا میکنند که این آتش در سرمای زمستان موجب گرمای خانه و کاشانه شود و به خانهی آنها قداست بخشد.
بلوکباشی (۱۳۹۷) چیستیِ برپایی آتش در شب یلدا را به نبرد اهریمن و ایزد روشنایی در باور ایران کهن نسبت میدهد. یـلدا واژهای سُریانـی به معنای زایش و تـولد خورشیـد است. ایرانیان کهن بر باور بودند که با سپری شدن روزهای سال نیروی دیو تاریکی بر نیروی ایزد خورشید چیره میشود و دیو تاریکی بر زمین فرمانروا میشود، تا اینکه در واپسین شبانهروزِ آذرگان (آذر ماه) نیروی دیوِ تاریکی به بیشترین میزانِ خود میرسد؛ در شب چله ایزد خورشید و روشنایی به پیکار با دیوِ تاریکی میپردازد و مردم باید به یاری ایزد خورشید و روشنایی بشتابند تا دیوِ تاریکی را شکست دهد و به فرمانرواییِ تاریکی پایان دهند؛ آتش را که نمادی از گرما و پرتو ایزد خورشید است بر میافروختند تا تاریکی و پلیدی را نابود کنند و خورشید با پرتو و گرمای کارسازش بیاید؛ آتش جایگاهی مقدس پیدا کرده بود و در شب چله چون تاریکی فرا میرسید در پرتو روشنایی آتش، تاریکیِ اهریمنی را از بین میبردند شب را نمیخوابیدند زیرا خوابیدن باعث میشد که اهریمن در تاریکی شب آتش را که نماد ایزد خورشید بود خاموش و سرد کند؛ بنابراین شب را در کنار پرتو نور آتش میگذراندند تا اهریمن فرصت کینهتوزی نداشته باشد و مینشستند تا خورشید دوباره متولد شود، برای رسیدن این پیروزی، جشن میگرفتند و به پایکوبی و دستافشانی میپرداختند؛ از ایزد خورشید، روشنایی و برکت را طلب میکردند تا زمستان را با خوشی سر کنند.
بنابراین میتوان ریشه این آئین را در باورهای ایران کهن جستجو کرد؛ فرشته نوروزی همان ایزد خورشید است که مردم به او قوت قلب میدهند که شکست نخواهد خورد و آتش نیز همان نماد ایزد خورشید است که به او قوت قلب برای پیروز شدن بر اهریمن را میدهند.
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ
شب چله در اشعار پارسی (نوشته)
علی واشقانی
واژه «یلدا» از ریشه سریانی برگرفته شده و معنی آن میلاد و ولادت است. شب یلدا با نامهایی همچون شب چله، خورشید شکستناپذیر و میلاد مهر نیز شناخته میشود. فاصله زمانی بین غروب آفتاب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب اول دی ماه شب یلدا محسوب میشود.
عدد ۴۰ از دیرباز جایگاه خاصی در فرهنگ ایران داشته است. ایرانیان باستان زمستان را به «چله بزرگ» و «چله کوچک» تقسیم کرده بودند که شامل دو بخش چهل روزه میشد. آخرین شب آذر را چله نامیدهاند؛ زیرا از آغاز چله بزرگ و آمدن سرمای زمستان حکایت دارد. درست ۴۰ روز بعد جشن سده بر پا میشود که بهمناسبت پایان چله بزرگ و آغاز چله کوچک است.
شب یلدا یا شب چله درست مثل چهارشنبهسوری و عید نوروز، یکی از جشنهای ایران باستان است. شب یلدا چه قبل و چه بعد از اسلام، در فرهنگ ایران جایگاه خاصی داشته و همیشه انگیزهای برای دورهمی اقوام دور و نزدیک، دور سفرهای پربرکت محسوب شده است؛ موضوعی که زمینه ارتباط بیشتر و پیوند محکمتر خانوادهها را فراهم میکند که البته از سال ۱۳۹۸ بهخاطر شیوع کرونا و جلوگیری از گسترش بیماری این مراسم همچون سابق شامل دورهمیهای خانوادگی نیست.
برای جشن گرفتن میلاد مهر، سفرهای پهن میشود که به آن سفره یلدا یا چله میگویند و با انار دانه شده یا هندوانه و میوههای متنوع تزیین میشود. همچنین خشکباری مانند برگه هلو و زردآلو و آجیل شب یلدا در این شب طرفدار دارد. این میوهها و خشکبار نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.
شهرهای مختلف ایران، آیین شب یلدا را براساس فرهنگ و جغرافیای خود برگزار میکنند که هر یک جذابیتهای خاص خود را دارد؛ هرچند برخی از مراسمها به فراموشی سپرده شدهاند و فقط یادی از آنها باقی مانده است. البته ناگفته نماند جشن شب یلدا فقط به ایران اختصاص ندارد و در تعدادی کشور با آدابورسوم متفاوت برگزار میشود. در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ و خواندن شاهنامه مرسوم است.
شاعران کلاسیک و معاصر و در دورههای مختلف تاریخی از واژه «یلدا» در آثارشان استفاده کردهاند. نمونه چند تک بیتی، دوبیتی و بخشهایی از شعر یلدایی کلاسیک و معاصر:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
حافظ
شوم از شام یلدا تیرهتر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بی اثر بی
باباطاهر
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
سعدی
چو درد من سری پیدا ندارد
شب یلدای من فردا ندارد
عطار
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
خاقانی
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
اوحدی مراغهای
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
ناصرخسرو
زلف ماتم دیدگان را شانهای در کار نیست
دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من
صائب تبریزی
در زرد و سرخ شام و شفق بودهام کنون
تن را به عودی شب یلدا برآورم
محتشم کاشانی
رتبه عرفان شود شام فنا روشنت
قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب
وحشی بافقی
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
مسعود سعد سلمان
درازای شب یلدای هجران
مپرس از من از آن مشکین رسن پرس
ابن حسام خوسفی
چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش
روز روشن بر معادی چون شب یلدا بود
امیر معزی
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
امیرخسرو دهلوی
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا در آویزم چو شمع
اقبال لاهوری
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند
منوچهری
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز
فردوسی
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
پروین اعتصامی
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج
بمان که فلسفه این شب دراز این است
که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم
سعید بیابانکی
هدیه دادی دیده نویی به من
یک نگاه تازهای بر قاب من
این دلم وابسته شد به این سخن
دم گرفت آرامشی از این سخن
دختر شبهای سرد ماه دی
خو گرفت با شعر تو در ماه دی
حرف دل را از دلت تو پس زدی
غم به روی غم، غمی را پس زدی
من به دنیای تو مجذوبم هنوز
به دیار قلب تو، حس دارم هنوز
تو شدی سهراب شعر این زمان
یک جهانی در جهان در این زمان
در دلم راهی پر از پیچ مسیر عشق بود
شوق دیدار دلی، احساس گون از عشق بود
شامگاهان قلب من غوغا به پا میکرد، وای
خواب من تعبیر بیتاب غمی از عشق بود
سهراب سپهری
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهار زندگانی است
شب یلدا شب فروکیان است
نشان از سنت ایرانیان است
شب یلدا و وصف بیمثالش
خداوندا مخواه، هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
بساط شادمانیها مهیاست
شب یلدا بیا روشن روان شو
به نزد شاعران همزبان شو
شب یلدا شب سال است ای دل
مرا در انجمن، شعراست محمل
شب یلدا بلند است و یگانه
نمیگیرد دلم هرگز بهانه
شب یلدا کنار دوستان باش
برای ما گلی ازبوستان باش
شب یلدا به آجیل و ترانه
بساط میوهها در کنج خانه
شب یلدا، انار و هندوانه
غذا سبزی پلو، ماهی بهانه
نامی زیباتر از یلدا وجود ندارد (نوشته)
سید حسن موسوی چلک
یکی از مسئولیتهای مهم مدیران در هر جامعهای استفاده از نمادهای فرهنگی، سنتها، آیینها، جشنها و… برای افزایش تعلق اجتماعی در هر جامعهای محسوب میشود و جامعه ما هم از این قضیه مستثنا نیست.
از جمله این آیینها و جشنها و مراسم، شب یلدا و چهارشنبه سوری است که هیچ نامی زیباتر از شب یلدا وجود ندارد. در واقع کلمه «یلدا» همیشه پیامآور محبت و دوستی بین مردم است. یلدا با جشنی عجین شد که از نیاکان ما به ما رسیده و عاملی است برای تقویت ارتباط اعضای خانواده و ترویج فرهنگ گفتوگو و همینطور ترویج شادی در جامعه. عین همین چهارشنبه سوری است که چهارشنبه سوری هم آیینی است که با فرهنگ ایران باستان ما عجین شده و مردم این روز را هم بهواسطه کارکردهای اجتماعی که دارد، جشن میگیرند و گرامی میدارند فارغ از هرگونه مسائل و شرایطی که در جامعه وجود داشته باشد. حتی در همین ایامی که به واسطه کرونا و موضوعات دیگر هم شرایط خوبی را در جامعه نداشتیم، ولی مردم این دو مناسبت را فراموش نکردند گرچه شیوه برگزاری و تکریم این دو مناسبت در شرایطی که عموم مردم درگیر نگرانی و بحران بودند، متفاوت بودند ولی در چشم مردم بود و فراموش نشد.
اخیرا مصوبهای را درگزارشها دیدم که شورای عالی فرهنگ مبنی بر تغییر نام این دو مناسبت داشته است. تجربه نشان داده که این نوع نامگذاریهای دستوری اولا در بین مردم جا نخواهد افتاد. تمام شبکههای رسانهها را هم به این سمت بیاوریم، نمیتوانیم نامش را حذف کنیم ضمن اینکه آیینهایش هم حذف نخواهد شد. پس نه نامش و نه آیینهایش حذف میشود. چرا به خودمان زحمت میدهیم مصوبهای تصویب کنیم که غالب افکار عمومی آن را نمیپذیرند. به همین دلیل پیش بینی میکنم امسال، هم شب یلدا و هم چهارشنبهسوری بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. لذا قبل از هر نوع تصمیم گیری برای تغییر نام یک رسم، آیین و جشن که با گوشت و پوست و خون مردم در جامعه عجین شده، باید کار کارشناسی انجام دهیم و بدانیم که این تصمیم چه واکنشهایی را توسط مردم در پی خواهد داشت و بعد تصمیم بگیریم. بعضی نامها مثل یلدا و چهارشنبهسوری نه با پول و نه با قانون تغییر نخواهد کرد حتی اگر در یک مصوبهای این عنوانها و مناسبتها نامشان تغییر پیدا کند. لذا ایکاش اینگونه تصمیم نمیگرفتند. با حذف عنوان یلدا از برگه تقویم یا چهارشنبه سوری نه یلدا حذف خواهد شد و نه چهارشنبهسوری لذا عرض خود میبری و زحمت ما میداری!
همانطور که سیزده بدر همان سیزده بدر باقی ماند و نه روز طبیعت مورد پذیرش قرار نگرفت. بگذاریم این مراسم که هیچکدام رنگ و بوی سیاسی و حتی قومیتی ندارند و هیچ مغایرتی هم با مبانی فرهنگی ما ندارند، با همان نام باقی بماند. بعضی دستکاریها به نوعی تقابل با مردم و آیین و ریشه تعبیر میشود و این نوع تعبیرها میتواند مشکلات دیگری هم ایجاد کند. به نظر میرسد کارهای مهمتری در حوزههای فرهنگی داریم که با تغییر نام یلدا و چهارشنبهسوری هیچگاه نمیتواند رزومه خوبی در عرصه کار فرهنگی باشد.
باید منتظر باشیم تبعات این تصمیم گیری را در شب یلدا و چهارشنبهسوری ببینیم. گرچه اعتقاد دارم باید بلندترین روز سال را هم به اسم روشنا نامگذاری میکردند. لذا برداشتم به عنوان فردی که به حوزههای فرهنگی هم علاقه دارم و کارکردهای این حوزه را در ایجاد نشاط، سلامت اجتماعی و مهربانی اجتماعی تا حدودی میدانم، میخواهم بگویم که ایکاش به جای این نوع تصمیم گیریها تصمیماتی بگیریم که مردم را شادتر بکنیم و مردم از تصمیم ما حمایت کنند. ما مازندرانیها وقتی میخواهیم کسی را تشویق کنیم، میگوییم چَکَه زدند. تصمیماتی بگیریم که مردم برای ما چکه بزنند نه اینکه نسبت به تصمیمهای ما به صورت کلامی یا غیرکلامی، واکنشهایی نشان دهند.
جشن یلدا در فرهنگ ایران (مقاله)
نکتههایی دربارهٔ شب یلدا و پیشنهادهایی به این مناسبت (نوشته)
- گاهشماری لکی براساس گاهشماری میترایی است (نجف زاده قبادی، ۱۳۹۴). گاهشماری لکی دارای ۱۲ ماه سی روزه و پنج روز دزدیده است. پنج روز اول تقویم جلالی (۱ تا ۵ فروردین) دزدیده نامیده میشود؛ در دیدگاه قوم لک این پنج روز نحس است و در آن کار مهمی انجام نمیدهند. در گاهشماری لکی، واپسین روز آذرماه آخرین روز سال و اولین روز دیماه آغاز سال نو محسوب میشود و در شب چله (یلدا) به خاطر شروع سال نو جشن آتش نوروزی برپا میکنند. اسم ماههای لکی متناسب با تغییرات آب و هوایی و شیوه معیشتشان است. اسامی این ماهها عبارتند از: نوروز Newrooz (دی)، خاکه لئه Khake Leia (بهمن)، عئد Eed (اسفند)، پنجه Panja (فروردین)، میریان Mirian (اردیبهشت)، گاقور Gaghoor (خرداد)، آگرانی Agrany (تیر)، مردال Merdal (مرداد)، ماله ژئر Mala Zheir (شهریور)، ماله ژئیر دومائنه Mala Zheir Domaena (مهر)، تویل تکن Toil Takn (آبان)، مانگ سئ Mang Sie (آذر). ↩︎