You are currently viewing «در مرگ، بسیار، یک می‌شود…» (قطعه‌هایی از رابیندرانات تاگور)

مجموعه‌­ی پیش رو، گزیده­‌ای از اشعار رابیندرانات تاگور(1861-1941میلادی) متفکر و شاعر هندی، با مضمون مرگ و زندگی است. این مجموعه از کتاب­‌های «ماه نو و مرغان آواره» و «گیتانجالی» تهیه شده ­است.

بعضی از مهم­ترین مضامین و کلیدواژه­‌های اشعار تاگور بدین شرح است: بازگشت، خانه، انتظار کشیدن معشوق، معشوقی که انتظار ما را می­‌کشد، ایثار، خطا، ارتباط بزرگ-کوچک، و مرگ؛ مرگ خوبی که نتیجه‌­ی فهم زندگی و زیستنی شایسته است.

تاگور در اشعارش به توهّم­‌های ذهن­‌ساخته‌ی انسان اشاره می­‌کند: ذهنی که خودخواه و متکبّر است، از جهان و دیگران فاصله می­‌گیرد، و خودش را نامتصل به امر جاودانه می­‌داند.

او در اشعارش تلاش می­‌کند به انسان مشاهده و درک امر زیبا را بیاموزد، و بدین طریق تعریف دیگری از تجربیات و حتّی اشتباهات انسان بدهد: اینکه خطا کردن چطور در خدمت حقیقت قرار می­‌گیرد، و اینکه چگونه می‌توانیم تجربیات و اشتباهات خود و دیگران را طبیعی و حتی زیبا ببینیم.

دیدگاهتان را بنویسید