جشنِ زندگیِ نیک (بهمن و جشن سده)
منبع: مجلهٔ دیدار
نگاهی به جشنهای ایرانیان (نوشته)
محترم رحمانی
زولفین تو تا بوی گل نوروزییست
کارش همه ساله مشک و عنبر سوزیست
همرنگ شبستان و اصل فرخ روزیست
ما را همه زو غم و جدایی روزیست
(سنایی)
روح و احساس آدمی از غم، رنج و حرمان میگریزد، انسان های قدیم و جدید در تلاش برای دستیابی به آرامش، شادکامی و سرور فلسفهها تدارک دیده ، اسطورهها ساخته و مکتبها آفریدهاند. تمامی علوم تلاش کردهاند تا مسیر شادی و سرور آدمی را فراهم سازند جامعهشناسی، روانشناسی، سینما، موسیقی، شعر و ادبیات …هزار فوت و فن میآموزند تا با خندان روح و جسم …آدمی را در این غربتکده نجات دهند و یا تسلی بخشند. باری همه هر آن چه در چنته داشتند از رفاه، تا فلسفیدن ، شاعری ،تبیین علمی و..و…گفتند و گفتند.
و انسان ایرانی و امروزین نیز برای برخورداری از شادی و سرور سر از پا نمی شناسد و برای فراهم آوردن لحظات خوش از بار سفربستن گرفته تا دورهمی ها به جشن، سرور و پای کوبی می پردازد. هرچند کرونا این شیوه امروزین شادی را از خانواده ها، دوستان، همکاران و… سلب کرده اما شوق انسان ایرانی در برپایی مراسم و آیین های شادی با وجود همه مصرف گرایی ها قابل درک و تحسین است و آن چنان که گاه جبران مافاتی می نماید که در تلقی سر بر چاه آوردن امام علی و روا داشتن درد و رنج در گذر از شرایط انقلابی به پدیده شادی و سرور دوباره رسیده است و همه جشن ها را فاخر،با شکوه، قیمتی، بعضا مصرفی و…و… پیش می برد.
ایرانیان یدی طولانی در برگزاری جشن ها و شادکامی ها داشته اند و بنابر اعتقاد آیینی :”گریه و زاری را که از پدیده های اهریمنی بوده تا در سوگ عزیزانشان، گناهی بزرگ می شمردند و شادی و خرمی را بنا برآیین خود ثواب به شمار می آوردند و به هر بهانه ای و در هر فرصتی جشنی برپا می کردند و به شادی و پایکوبی می پرداختند.”(پ.ن) این جشن های بزرگ و مهم عبارت بودند از: جشن نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، جشن یلدا، اسفندگان و گهنبارها بودند ، و در هرسال دوازده جشن مهم ماهانه داشتند و البته در هر۶ جشن گهنبار چندین روز طبقات مختلف به جشن، سرور و شادمانی می پرداختند و هر روز جشن را هر طبقه بنا بر آداب و رسوم و داشته های خود هلهله بر پا می کرد.
در تمامی این جشن های فاخر، زیبا و با شکوه ایرانیان رقص، موسیقی و بازی برپا بود و بنا بر هویت، سلیقه، قومیت و طبقه فرم و محتوای جشن های تدارک دیده می شد و همین مسئله شکل و شمایلی غیر قابل وصف به جشن های ایرانیان می بخشید. بازی هایی چون گوی و چوگان و مسابقه تیراندازی، شطرنج ونرد مخصوص تن آسایی های ثروتمندان بود و البته رقص، موسیقی و بازی های دیگر را آن طبقات دیگر بر عهده داشتند.
در درون فرم ها و محتویات این جشن ها چنان مفاهیم و گسترهای از فلسفه وجودی، هویت، رفتارشناسی اقوام ایرانی ، اسطوره گرایی، زیبایی و …گرد هم آمده است که هر یک از آنان ما را سرمست از هویت و مسرور می سازد.
ایرانیان باستان دو فصل داشتند : تابستان و زمستان، تابستان آن را با نوروز و زمستان آن را با مهرگان در شمایل جشن هایی فاخر و زیبا برگزار می کردند. “جشن نوروز”خود به مثابه یک کلان جشن چندین مراسم نظیر چهارشنبه سوری، سیزده بدر و مراسم خرد و کلان زیبایی را نشانه دارد و با چندین اسطوره تاریخی نظیر: جشن زادسوران بشر، چهارشنبه سوری و سیزده بدر همراه شده است.
“جشن مهرگان” که با آیین مهر، میترا پیوند دارد و همچنان که آیین مهر در سرتاسر اروپا گسترش یافت جشن های آن هم در دیگر نژادها و اقلیم ها به رسمیت شناخته شد . اعتقاد به تولد مشی و مشیانه در این روز ، آغاز فصل زمستان حتی منع رقص و میرا از پادشاهان برمی داشته است و در خوانچه هایشان خوراکی های فصل بود.
“جشن یلدا “که تولد خورشید نیز هست، آیینی مفصل از شب نشینی خانواده ها و خوراکی های این بار شب چره و میوه های مقدس و سرخ دارد تا طلوع خورشید و ادامه آن در فرهنگ های دیگر به “یولدا،” یول”، “نویل”، “کریسمس “و” ناتالی” تعبیر می شود.
“جشن سده”از دیگر جشن های ماندگارایرانی که در آن به گرامی داشت آتش می پرداخته اند و تا پنجاه روز مانده به استقبال تابستان پر از کار و تلاش می رفته اند و آتش را که با کشف آن زیست بشری وارد فاز بهتری شده و از غار نشینی نجات می یافته است گرامی می داشته اند و آتشکده ها ی بر جای مانده کنونی نشانه هایی از این سرور هاست.
وینک بیامده ست به پنجاه روز پیش جشن سده طلایه ی نوروز و بهار….
(منوچهری دامغانی)
و اما “جشن اسفندگان “؛ جشن دیگر باستانی ایرانی؛ که گرامی داشت، بزرگداشت و روز زن بوده است. در ۵ اسفند به زنان ارزش ،احترام و اهمیت می دادند و هدیه های بسیاری را نثار زنان می کردند چرا که او را شاهکار آفرینش و سرچشمه ی هستی خویش، پرستار دوران کودکی و مایه نشاط جوانی و پیری و مدیون او می یافتند و “اسپندارمذ “نماد بردباری و فروتنی بوده است و هنوز در نقاطی از ایران در این جشن مردان به زنان هدیه ها می دهند و آرزو هایشان را بر آورده می سازند. البته در گذشته در چنین روزی دختران بالغ می توانستند آزادانه شوهر خود را انتخاب نمایند و از او خواستگاری کنند و چنین که دختری به پسر مورد علاقه خود یک شاخه گل می داده و اگر مرد چند خواستگار داشته تا عصر حق انتخاب داشته و با دسته گل صحرایی همسر دلخواه خود را بر می گزیده است.
پس از گرویدن به اسلام ؛ عیدهای فطر، قربان، غدیر ، میلاد و بعثت پیامبر، ولادت امام علی و دیگر امامان به جشن های ایرانیان اضافه شد در این جشن ها نیز آداب ایرانی و سامی به یکدیگر پیوند خوردند. در پایان روزه داری ، نیایش و نماز مخصوص آن مسلمانان گرد هم می آمدند به دیدار یکدیگر می رفتند و با رد فطریه مسکینان، و نیازمندان را طعام می دادند؛ قربانی کردن گوسفند ، شتر، دیدار و تبریک عید و به جای آوردن صله رحم و دیدار با سادات ، گرفتن عیدی ، بعدها چراغانی کردن کوچه ها و خیابان ها و پخش نذری و….از ویژگی های این جشن های مسلمانان بود.
روح ایرانی با جشن های بسیاری عادت کرده است، آنان در این جشن ها:
تاریخ خود را دوباره باز می خوانند و زنده نگه می دارند ؛ تاریخی از اساطیر و ایزدان ، تا زاد روز پیام آوران و مردان مقدسشان که برای آنان نشانه و علامت پیوند امروز به گذشته باستان است و به طبع آن هویت دیرین اقوام در آن پنهان و نهفته است. هویت یابی و هویت جویی بخشی از حافظه انسان است که زیست او را آسان و میسر می کند.
انسجام ملی میان اقوام و اقشار را میسر می سازد و به تجدید حیات یک سرزمین یاری می بخشد بخصوص که از گستردگی، قدمت، تنوع، تداول ، تاثیرگذاری و نقش آفرینی برخوردار باشد هم فرد و هم جمع را به کنش و تلاش وا می دارد.
فرهنگ لباس، آداب و رسوم ، خوراکی ها را که مطابق با هر زمانی تغییر می کند به یاد آدمیان می آورد که از کجا تا به کجا آمده اند، چرا آمده اند و چگونه آمده اند که اگر ذهن چالش گر و خلاق هم آنان را همراهی کند چه بسا توسعه و پیشرفت کشور را نیز بتوانند با وجود آن ها رقم زده شده و از دریچه های بومی و خودی پیشرفت کنند .
با توجه به ریشه این جشن ها متوجه می شویم نام گذاری آنان از اساطیر و طبیعت سرچشمه می گیرد که انسان امروزین بشدت با هر دو به خصوص با طبیعت بیگانه شده است. یادآوری و برگزاری سور و سات در این جشن ها ؛ انسان هارا به طبیعت نیز فرا می خواند تا با اندیشیدن، حضور و رفتن به دل طبیعت دوباره مفرح و شاد شوند و بخصوص مادر خود زمین و محیط زیست را بیش تر بشناسند، بدان کم تر آسیب رسانند و درس بیاموزند که این زیست تعاملی برای هر دو سوی انسان و طبیعت لازم و ضروری است.
جشنها و آداب رسوم آن نیاز به شادمانی، سرور در اقوام، اقشار و طبقات را برملا می سازد وقتی هزاران سال پیش به هر بهانه ای جشنی و سور و ساتی برگزار می کردند تا شادمانی و خنده ؛ مانند حیات در موجودات طبیعی در آدمیان نیز تجلی یابد پس انسان تنها، جدا مانده امروزین نیزچه بس بسیار بیشتربه جشن، سرور، پایکوپی محلی و منطقه ای خود نیاز دارد تا حتی اگر درختی نباشد ، دوباره درخت بکارد، دوباره در طبیعت گشت بزند در آن آواز بخواند و در کنار همه موجودات تجدید حس و قوا کند، دوباره اقشار پیر، زنان، کودکان و خود را گرامی بدارد، دوباره به امید صبح تاسحر بیدار بماند و دوباره و دوباره در یک کلام : شادمان باشد و زندگی را جشن بگیرد.
منبع: این لینک
پیشینهی جشن سده (نوشته)
در برخی دیگر از روایتها بر پایی جشن سده به فریدون و دوران وی و پیکارش با ضحاک منسوب است. ابوریحان بیرونی در التفهیم و گردیزی در کتاب زین الاخبار این روایت را آوردهاند. در این جا روایت گردیزی به گونهای ساده آورده میشود.
و اما سبب افروختن آتش در این جشن چنان است که ارماییل وزیر ضحاک و مردی نیکو سیرت و پاک سرشت بود. او ماموریت داشت هر روز دو مرد را گرفتار کرده و به دژخیم سپارد تا از مغز سرشان برای ضحاک و مارهای شانهاش غذا و معجونی بسازد.
ارماییل برای جلوگیری از کشتن مردمان، هر روز یکی از دو تن را رها کرده و میگفت تا پنهان شوند و به کوه دماوند و برایشان پناهگاهی ساخته بود که کسی خبر نداشت. چون فریدون بر ضحاک ماردوش پیروز شد، این مردمی که به وسیله ارماییل آزاد شده بودند، به یک صد تن رسیدند.
ارماییل به نزد فریدون رفت و از پیروزی او اظهار شادمانی کرد. اما فریدون به او روی خوشی نشان نداد. ارماییل واقعیت را گفت که چگونه به هر بار، یکی از دو کس را آزاد کرده و به کوه دماوند پناه داده است.
فریدون به وی و گفتهاش اعتمادی نکرد. پس چند تن را فرستاد تا جویای چگونگی واقعه شوند. ارماییل پیکی فرستاد و آن مردمان را بفرموده تا شب هنگام هر یک جداگانه آتشی افروختند و یک صد شعله آتش در آن شب از کوه دماوند فروزان شد چنانکه همه بدیدند.
آنگاه فریدون به راستی حادثه آگاه شد و از ارماییل دلجویی کرد و ولایت دماوند به او سپرد. این صد آزاد شدگان، این موفقیت را جشن گرفتند و به اعتبار یک صد تن بودن خود، آن جشن را، سده نامیدند.
علاوه بر کیومرث، هوشنگ، زو پسر تهماسب و فریدون که جشن باستانی سده به آنها منسوب است. برخی دیگر از روایتها این جشن را به اردشیر بابکان نیز منسوب کردهاند.
ابوریحان بیرونی در جایی، جشن سده را مربوط به اردشیر بابکان و دوران او دانسته است، چنانکه همین گفته را عماد الدین زکریای قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات آورده است، اما شرحی در این باره هیچ کدام از این دو نویسنده نقل نکردهاند.
سده؛ جشن آتش (نوشته)
روشنی و آتش، نور و خورشید همیشه مظهر زندگی و رویش و بالیدن بوده است. این عنصر نزد ایرانیان بسیار مقدس و محترم بود، چنانکه آنرا تجلی وجودی خداوند میدانستند. به همین جهت در ستایش و بزرگداشت و تجلیل آن به هر شیوه و راهی که میشد اقدام میکردند. از این رهگذر است که در اوستای متأخر، سرودهایی ستایش آمیز در باره آتش و خورشید در شمار نمازهای معمول و مهم آمده است. پرستش سو یا قبله ایرانیان کهن و آریائیان از کهن ترین ادوار، روبه سوی نور و و روشنایی قرار داشت و هرگاه میخواستند مراسم دینی انجام دهند یا نماز بگزارند و یا خداوند را عبادت نمایند، داخل معابد به سوی آتش فروزان و خارج از معبد سوی خورشید یا ماه و یا هر روشنی دیگر می ایستادند و از همین رهگذر است که شائبه آتش پرستی برای ایرانیان پیدا شد .
آتش میان همه تیرهها و اقوام آریایی از احترام و ستایشی ویژه برخوردار بود و امروزه اثرات آن در همه ادیان و مذاهب و سنن قومی و جشنهای ویژه مردم سراسر زمین آشکار است .
میان آریاهای هندوایرانی، داستانها و روایات بسیاری در باره آتش و چگونگی پیدایش آن موجود است. رایج ترین این افسانهها، روایت فردوسی است در شاه نامه که به موجب آن بر اثر اتفاقی که جنبه رازآمیز و کنایتی دارد، آتش پدید آمد. در رهگذار هوشنگ، شاه نامآور پیشدادی، ماری سیاه نمودار شد. هوشنگ سنگی بدان مار سیاه پرتاب کرد. جرقه پرید و در خس و خاشاک افتاد و آتش پدید آمد و مار سیاه گریخت. مردم آتش را روشن نگاه داشتند و هر ساله در همان هنگام جشنی بزرگ به یادبود آن حادثه برپا کردند که استمرار یافت. روشنی و آتش، سمبول و کنایه از زیبایی، برکت، آسایش، ولاجرم وجود خداوند است. مار سیاه کنایه است از بدی ، تباهی ، مرگ و هر چیز شیطانی. این تعبیر در مورد شب و روز و روشنی و تاریکی و بسی از امور دیگر نیز صادق است . با روشن شدن آتش، مار میگریزد و نیکی بر بدی غلبه می نماید. پس بدین سبب است که جشن سده، بزرگترین جشن آتش ایرانیان، به هوشنگ منسوب می شود. اما درباره وجه تسمیه ” سده” چندین تعبیر و بیان آمده است. سده مأخوذ است از عدد سد. میگویند چون سد روز از زمستان بزرگ سپری میشد، مردم جشن سده برپا میکردند. به تعبیری دیگر سد هنگام – یعنی پنجاه شب و پنجاه روز به نوروز مانده جشن را برپا مینمودند.
مساله کبیسه و به ویژه پنجه یا پنج روز و ربع اضافی سال را در این حساب و شمار باید نگاه داشت که بسیار مهم است. مورخان در دوران اسلامی کم و بیش به این جشن و شرح مراسم و آداب و سدههای بزرگ و جالبی که در طول دورانهای تاریخ برگزار شده،
پرداخته اند که نقل شده است.
انگیزه های داستانی جشن سده نیز چون جشنهای دیگر، مربوط و منسوب میشود یا به کسانی داستانی و تاریخی، یا شاهان و یا حوادثی طبیعی. بعضی سده را منسوب به اردشیر پاپکان و بعضی از کیومرث سخن گفتهاند که چون عدد فرزندانش به سد رسید،
جشنی بزرگ برپا کرد و آتشی فراوان افروختند و آن را سده نامیدند. همین روایت درباره حضرت آدم منقول است وقتی که فرزندانش به سد رسیدند. و از پیروزی بر ضحاک نیز خبری است که این جشن بدان سبب برپا و معمول شده و روایاتی چند دیگر.
از دو جشن به نام ” نوسده” و ” برسده” ابوریحان یاد کرده که به فاصله زمانی پنج روز برگزار میشده. این یا مربوط است به شش پنجه در هر ماه و یا یک جشن است که با حساب و شمار مثبت و یا منفی پنجه به وجود آمده و یا به احتمال، مربوط میشود به اغتشاش هایی که کبیسه موجبش بوده. اما به هر حال در متن بخش تحقیقات کافی در این باب شده است .
در خلال نوشتههای مورخان دوران اسلامی است که از مراسم جشن سده و چگونگی برگزاری آن آگاهی حاصل میشود. متشرعانی چون غزالی، راجع به این جشن ها بسیار نکوهش کرده اند. اما با این حال توجه و اقبال توده مردم از سویی و خواص به چنین جشنهایی، انکار ناپذیر است. ذکر و یاد شده در ادبیات ایران، به ویژه ادبیات منظوم، چون نوروز و مهرگان فراوان میباشد.
مرداویج زیاری در زنده کردن و برپا داشتن این جشن، آوازه ای بسیار دارد ، چون بزرگترین جشن سده را او برگزار کرد و سرانجام در پایان مطالب مربوط به سده، باید از چگونگی برگزاری و آیینها و مراسم آن میان زرتشتیان ایران یاد کرد که مطالبی در حد اطلاع به نوشته در آمده.
جز جشن سده ، از سه جشن آتش دیگر، تحت عنوانهای آذرگان ، شهریورگان ، اردیبهشتگان یا گلستان جشن در ضمن مآخذ و مدارک، یادکردهایی داریم که شرح و نقل شده.
خلاصه فصل نهم از کتاب جشنهای آتش(جشن سده، چهارشنبه سوری، آذرگان، شهریورگان)
تحقیق و نوشته: هاشم رضی
منبع: سایت کتابناک
جشن سده و تاریخ و فرهنگ ایران (صوتی)
«زاگرس زند»، شاهنامهپژوه و پژوهشگر تاریخ ایران باستان
آیینهای جشن زیبای سده (ویدئو)
جشن سده؛ نماد امید به بهروزی و نیک فرجامی (نوشته)
از ابتدای زمستان (اول آبان ماه) تا ۱۰ بهمن که جشن سدهاست صد روز، و از ۱۰ بهمن تا نوروز و اول بهار ۵۰روز و ۵۰شب بودهاست؛ و به علت اینکه از این روز به بعد انسان به آتش دست پیدا کردهاست شب هم مانند روز روشن و گرم و زندهاست شبها هم شمرده میشوند.
یکی دیگر از دلایل گرامیداشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومند گشتن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایشهای ویژهای برگزار میکردند. از شب چله که چله بزرگ نیز نامیده میشد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده میشد برابر ۴۰ روز است؛ و به سبب اینکه آتش (مظهر گرما و نور و زندگی) در روز سده کشف شده بود و وسیله دیگری برای مبارزه با اهریمن و بنا بر آیین باعث روشنایی شب مانند روز شد از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شب و روز) است.
یکی از نشانههای پیوند این دو پدیده مراسمی است که در بین عشایر سیرجان و بافت برگزار میشود:
شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز «چله بزرگ» است در میدان ده برمیافروزند و میخوانند:
سده سده دهقانی/ چهل کنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی
و برخی گفتهاند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
معرفی ویژهنامهی جشن سده (نوشته)
این ویژهنامه که در نشریه شماره ٢ انجمن ایرانشناسی، در سال ١٣٢۴ شمسی، تهیه شده است، از همکاری اساتید بزرگ ادبیات و فرهنگ ایران همچون احمد افشار شیرازی، ابراهیم پورداود، دکتر اواس حق نظریان، محمد دبیر سیاقی، منوچهر ستوده، دکتر ذبیح الله صفا، هانری كربن، محمد كيوانپور مكرى، محمدجواد مشکور، دکتر محمد معین و مصطفی مقربی بهره برده است. ویژهنامه به زبانی فاخر تهیه و در آن به بررسی ابعاد مختلف جشن سده پرداخته شده است. ویژهنامه دارای بخشهای زیر است:
١-دیباچه
٢-اشتقاق سده
٣-وجه تسمیه
۴-هنگام آن
۵-مراسم سده
۶-تاریخچه سده ( افسانه های مربوط به سده و واضع آن، تاریخچه سده در متون)
٧-سده در عصر حاضر ( سده نزد زرتشتیان و در شهرستانهای دیگر ایران)
٨- سده در متون و اشعار پارسی
٩-سده در متون و اشعار تازی
۱۱- آتش افروزی ( در ایران، اروپا، و نزد ارمنیان)
بخشی از مقدمهی این ویژهنامه به قلم ابراهیم پورداود:
«جشن سده » نخستین نامه ایست که انجمن ایرانشناسی در دسترس خوانندگان ارجمند میگذارد. در این نامه که بدستیاری بیست تن از نویسندگان گردآوری شده میتوان گفت تا اندازهای حق این جشن بزرگ ادا شده است، گذشته از کاوش آنان در هنگام چندین ماه و مراجعه به پنجاه کتاب، برخی از آنان یادداشتهایی را که در پیش اندوخته بودند یعنی نتیجه تحقیقات سالهای گذشته خود را بدسترس همدیگر گذاشتند و نقایص یادداشتها را از میان برداشتند.
هر آنچه از اسناد قدیم در باره سده بدست آمده ، آنچنانکه بوده با کمال امانت در این نامه یاد گردیده است.
در میان گردآورندگان این نامه یازده تن از آنان از اعضای انجمن ایرانشناسی میباشند اما در کار این تألیف برخی از آنان بیشتر از برخی دیگر رنج برده اند به هیچ روی رنج و ارزش کار خود را با همدیگر نسنجیدند، بلکه علاقه مشترک خود را نسبت به مرز و بوم خود اندازه گرفته، آنچه فراهم کرده اند برادرانه رویهم گذاشته تقدیم هم میهنان گرامی میکنند….
چاپ دوم این مجموعه در سال ١٣٩٣،با مقدمهای از دکتر محمدجعفر یاحقی، توسط انتشارات بلور منتشر شده است.
جشن سده و آتش افروزی (ویدئو)
برآمد به سنگ گرانسنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
فردوسی
در دهمین روز بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، این جشن آغاز میشود. به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی، گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطین و امیران و هم مردم عادی این جشن را بهپا میداشتند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج در سال ۳۲۳ هجری در اصفهان برگزار شدهاست و چنانکه در تاریخ بیهقی آمدهاست جشن سده دیگری که به یاد مردم مانده، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۳۰ هجری برگزار شد.
صادق هدایت در سالهای جوانی خود از جشن سده زرتشتیان کرمان دیدن و چنین گزارش میکند: «سدهسوزی جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان به یادگار جمشید و آیینهای ایران باستان میگیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفتهاند. پنجاه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله باغچه بوداغآباد گرد میآورند. جنب این باغچه خانهای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتی خارجیها را دعوت شایانی میکنند. در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده میشود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن میکنند و بوتهها را با آن آتش میزنند و سرود ویژه میخوانند هنگامی که آتش زبانه میکشد همهٔ میهمانان که بیش از چندین هزار نفر میشوند با فریادهای شادی دور آتش میگردند و این ترانه را میخوانند:
سد به سده، سی به گله پنجاه به نوروز
نوشیدنی مینوشند و میان هلهلهٔ شادی جشن تمام میشود».
در بسیاری از نقاط مرکزی ایران مانند کرمان جشن سده یا سده سوزی در بین تمامی قشرها مردم کرمان از مسلمان (شیعه و سنی)، زرتشتی، مسیحی، یهودی و… به عنوان جشنی ملی رواج دارد.
آیین هوربابا: بازماندۀ جشنهای کهن هیرومبا و سده در میان ایرانیان مسلمان (نوشته)
محمد مشهدی نوشآبادی
شب نیمۀ ماه رمضان در نوشآباد، آیینی به نام «هوربابا» برگزار میشود که در آن کودکان به در منازل اهالی میروند و با خواندن اشعاری عامیانه، یکی از فرزندان صاحبخانه را دعا میکنند و هدیه میگیرند.
همچنین، در میان زرتشتیان شریفآباد، جشن سهروزۀ مفصلی بهنام «هیرومبا» شامل جمعآوری هیزم، آتشافروزی و خواندن اشعار از سوی کودکان و نوجوانان بر در خانههای اهالی و دریافت هدیۀ خوراکی برگزار میشود.
هیرومبا در نام، ساختار کلی، اشعار، محتوای تولد و برکتبخشی با محوریت کودکان، مشابهت چشمگیری با هوربابا دارد. آتش نیز ـ که در جشن هیرومبا محوریت دارد ـ با توجه به مضمون شعری مشترک، گویا در هوربابا نیز معمول بوده است.
در این مقاله بر اساس مطالعات میدانی و اِسنادی، ضمن معرفی آیین هوربابا و نمونههای دیگر آن در ایران، عناصر مشترک آن با آیین هیرومبای زرتشتی و ریشههای اسطورهای آنها بررسی میشود.
منبع: سایت انسانی
جشن سده؛ معناها و اسطورهها (نوشته)
جشن سَده، یکی از جشنهای ایرانی است که در آغاز شامگاه دهم بهمن با افروختن آتش برگزار میشود. این جشن کهن که همیشه به صورت جمعی برپا میشود، علاوه بر شادی و نیایش، مستلزم نوعی مشارکت مردم در گردآوری هیزم نیز هست و بدین ترتیب، جشن همکاری و همبستگی مردمان است که به ویژه در استان یزد و کرمان رواج دارد.
معنای واژه سده:
ابوریحان بیرونی مینویسد: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است. و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد به دست میآید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث (پدر نخستین در روایت ایرانی) درست صد تن شدند و نیز آمده: شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید.»
نظر دیگر این است که سده معرّف صدمین روز سرماست (از اول آبان تا ۱۰ بهمن) و از این روز تا نوروز و فرارسیدن بهار، ۵۰روز و ۵۰شب فاصله است. از شب چله (چله بزرگ) تا شب دهم بهمن ( و چله کوچک)۴۰ روز میشود و به سبب اینکه آتش در روز سده کشف شده، از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شبانه روز) فاصله است. به این مناسبت مراسمی در بین عشایر سیرجان و بافت برگزار میشود که آتش بزرگی با چهل شاخه از درختان هرسشده که نشان چهل روز (چله بزرگ) است، در میدان ده میافروزند و میخوانند: «سده سده دهقانیر چهل کنده سوزانیر هنوز گویی زمستانی!»
دکتر مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» بر آن است که سده در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد صد ندارد و توضیح میدهد که:
اگر نخستین روز زمستان (فردای شب یلدا و اول دی) را تولد دیگری برای خورشید یا مهر بدانیم، میتوان آن را با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد هماهنگ دانست که آیینی کهن است و شاید هنوز در بیشتر جاهای کشور، به مناسبت دهمین و چهلمین روز تولد کودک، جشنی گرفته میشود و نامش انتخاب میشود و به دیگران نشان داده میشود.
سده از دیدگاه اساطیری:
بنا به روایت فردوسی در شاهنامه، مرتبط با کشف آتش به دست هوشنگ ـ پادشاه پیشدادی ـ است که روزی در دامنه کوه ماری دید و چون سنگ برداشت تا به او بزند، به سنگ خورد و جرقهای زد و آتش پدیدار شد! اما به روایت ابوریحان در کتاب «التفهیم» و «آثارالباقیه»، این مراسم به مناسبت افروختن آتش بر بامها به دستور فریدون است و در نوروزنامه میخوانیم: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت، برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رَسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آن به جای میآورند.»
به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی و گردیزی، یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد.
مرحوم دکتر روحالامینی درباره برگزاری سده مینویسد: «کرمانیها این جشن را باشکوهتر از مناظق دیگر برگزار میکنند. هنوزهم در کرمان رسم است که کشاورزان از خاکستر آتش بر زمینهاشان میپاشند؛ زیرا عقیده دارند که خاکستر آتش سده به زمین برکت میدهد. در گذشتههای نه چندان دور این مراسم در پشتبامها برگزار میشد. این جشن جمعی و همگانی است. هیچ گاه این مراسم پنهانی و در خفا انجام نمیشده و همواره با حضور تعداد زیادی از مردم در بیابانها و دشتها برپا میشده است. هنوز هم در کرمان در روز ، مدارس را تعطیل میکنند. کشاورزان میکوشند مقداری از خاکستر را بردارند و به نشانه پایان یافتن سرمای زمستان، گرما را به کشتزار خود ببرند.»
به روایت صادق هدایت: «پنجاه روز به نوروز، خروارها بوته و هیزم درمنه گرد میآورند و اول غروب بوتهها را آتش میزنند و با فریادهای شادی این ترانه را میخوانند: سد به سده، سی به گله، پنجاه به نوروز٫»
مردآویج زیاری به سال ۳۲۳ق این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد و در زمان غزنویان نیز این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری در قصیدهای در برابر سلطان محمود چنین خواند:
سده جشن ملوک نامداراست
زافریدون و از جـم یادگار است
روزنامه اطلاعات
جشن سده و ثبت جهانی در یونسکو (نوشته)
حسین کوهی
«جشن سده» به عنوان بیست و چهارمین عنصر میراث فرهنگی ناملموس ایران و در پروندهای مشترک به نام ایران و تاجیکستان در فهرست جهانی میراث ناملموس یونسکو ثبت جهانی شد.
جشن سده مانند نوروز و مهرگان از جشن های بزرگ ایرانیان باستان بوده و پیوند استواری با آتش دارد، این جشن باستانی، از روزگاران کهن تا به امروز در روز دهم بهمن ماه با بر افروختن آتش، طی مراسم ویژه، برگزار میشده است.
بسیاری از آیینها و مناسک اسطورهای مزدیسنا ریشه در باور های پیش از زرتشت دارد که بعدها، جزء مناسک ویژه این آیین در آمده است. چنین می نماید که جشن سده نیز ریشه در باورهای باستانی پیش از زرتشت دارد.
دکتر مهرداد بهار در این باره مینویسد که:
“سده جشن عمومی و همه گیر دوره ساسانی نبوده و کاملا زرتشتی هم نیست. در نوشتههای پهلوی نیز، ظاهرا سخنی از سده نیست و مطمئنا آیینی متاخر هم نیست. تنها، از نوشته های دوره اسلامی بر میآید که پیش از اسلام، جشن سده وجود داشته است.
آیین زرتشتی، به گمان، جشن سده را به این دلیل که به گونهای حالت جادویی داشته، نپذیرفته است. جشن سده، به راستی، جشن چله خورشید است. یعنی چهل روز از شب یلدا، شب تولد خورشید، گذشته است که آن را جشن میگرفتند و آتش به پا میکردند و این جادوی گرم کردن جهان به شمار میآمده است.
چله که سردترین هنگام سال است، در این زمان به پایان میرسد و پس از آن زمین نفس میکشد و در چله بعدی از سرما کاسته میشود. آتش روشن کردن، به نوعی جادوی باز آوردن گرمای خورشید، به شمار میآمده است.
مثلا پرندهها را نیز، آتش زده و رها میکردند و همه این مراسم، برای تسریع حرکت خورشید بوده است. درباره آداب این جشن نیز، روایتهایی هست. اگر قول بیرونی را در کتاب آثار الباقیه بپذیریم، این جشن، تنها از دوره اردشیر بابکان، یعنی سده سوم میلادی، در شمار جشن های رسمی در آمده، سپس با آیین زرتشتی در آمیخته و سپس صورت جشنی ملی یافته و تا سدهها پس از اسلام، بر جای مانده است. این دیدگاه بسیار محتمل است؛ زیرا دوره اشکانی و ساسانی، دوره در آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است”. (مهرداد بهار؛ جستاری چند در فرهنگ ایران )
ایرانیان باستان بر این باور بودند که اهریمن ویرانگر در این روز سرما را به شدت خود میرساند تا به آفریدههای اهورامزدا گزند برساند و نیروی اهورایی در این روز آتش را برای رویارویی با سرما میآفریند.
ابوریحان بیرونی آورده است که در این روز، جهنم از زمستان به دنیا بیرون میآید. از این رو، آتش میافروزند تا شر آن بر طرف گردد.